برادران لیلا ساخته سعید روستایی دراماتیک‌تر و اجتماعی‌تر از «ابد و یک» روز است اما همچنان کپی دست‌دومی از سینمای اجتماعی مسعود کیمایی و «گوزن‌ها» است. این مولف که در کارنامه خود «متری شیش و نیم» را نیز دارد ثابت کرده توانایی بالایی در به چالش کردن عنصر انسان در جامعه و برخورد جامع با انسان دارد. فیلم‌نامه دراماتیک «برادران لیلا» قبل از آن‌که خسته‌کننده باشد بسیار پر چالش است و به نظر می‌رسد تریبونی است برای عدالت‌خواهی جوانان از جغرافیای خود. عدالت خواهی به معنای بازپس‌گیری حق زیستن و نه انتقاد از وضعیت فعلی که شاید تنها جاه‌طلبی روستایی در این زمینه موهای بافته و آویزان ترانه علی‌دوستی، لیلا، است. ویژگی ابتدایی فیلم‌نامه فیلم مورد بحث تعلیق بدون سیاه‌نمایی به واسطه استفاده از سیاهی‌های موجود در بطن داستان است. فیلم‌نامه قصه‌ای را به عنوان پیرنگ برگزیده که ماجرای قشر عظیمی از جامعه امروز است اما این ماجرا همچنان سمپاتی‌اش برای بیننده متحجر غیرقابل قبول می‌شود.

عصریخبندان

اولین زاویه من با فیلم، حرف زیاد برای گفتن و نگفتن هیچ‌یک است. یک درام اجتماعی که قرار است روایت‌گر معضلات جوانان و جوانی باشد همچنان ناتوان در ایجاد پرسوناژی تازه برای خود است. علیرضا، نوید محمدزاده، همچنان محسن «ابد و یک روز» است و لیلا، ترانه علی‌دوستی، بی‌شباهت به سمیه، پریناز ایزدیار، نیست. فیلم ذوق‌زده قصه پیشین خود را با آب و تاب بیشتری و تنها با تغییر زاویه دید تکرار می‌کند البته که این موضوع به هیچ‌وجه بد نیست اما زمانی که قرار است از روستایی انتظار بیشتری داشته باشیم کلیشه‌ای و خیال‌پردازانه می‌شود. فرهاد اصلانی، پرویز، سعید پورصمیمی، پدر خانواده، پیمان معادی، منوچهر، تسلسل عقلی درستی از مدیوم درام به بیننده ارائه نمی‌کنند. درواقع جایگاه داستانی آنان علاوه‌بر آن‌که گنجایش آن را دارد که تنها گاهی به چشم یک خرده پیرنگ، مانند قضیه به دنیا آمدن فرزند پرویز و اسم گذاری او، نگاه نشوند؛ باید رفیع‌تر به عنوان مکمل به آن‌ها توجه شود. این‌که لیلا در یک درد و دل از علیرضا عاجزانه بخواهد دست‌ برادرانش را برای راه‌انداختن کاری بگیرد و بعد ماجراهای مسعود و… کافی نیست. همچنان بیننده «ابد و یک روز» دیده دوست دارد “محسن” را ببیند و شاهد دعواهایش با مرتضی باشد. داستان تعلیق قابل توجهش را مدیون بازی خوب علی‌دوستی است. او است که همچنان از دیگر برندهای این فیلم قدرت‌مندتر است. از سویی دیگر بی‌توجهی به پدر و مادر برای دردهایی که ناشی از ترس مرگ است، مانند یبوست اسماعیل در سرویس بهداشتی، به نوعی از مرگ احساسات و شروع عصریخبندان در آن خانه خبر می‌دهد. این اُبژه در فیلم را بسیار دوست دارم که همچنان در حال روایت یک اثر اجتماعی است اما موضوعیت احساسی نیز به خود می‌گیرد. مسئله‌ای که روستایی نتوانست در آثار پیشین خود در مقام کارگردان آن را تداعی کند. لیلا بی‌توجه به پدر و مادر خود نیست و اگر به علیرضا می‌گوید: بی‌خود قول فردا دکتر رفتن را نده و…، به این دلیل است که احساساتی فراتر از هم‌نوعی دارد. از سویی دیگر وقتی داستان قرار است پدرخوانده‌وار پیش برود ترحم برانگیزی نمی‌طلبد و روستایی نیز در این زمینه تلاشی ستودنی دارد.

قربانی

همیشه زن در سینمای ایرانی قربانی است. همان‌طور که در «برادران لیلا»  باید “لیلا” قربانی باشد، سینمای ایران به طور کلی قربانی کننده زن به بهانه‌های مختلف است. با ترحم زیاد، فیلم‌های نرگس آبیار، با تزریق قدرت مردانه، فیلم‌های تهمینه میلانی، با نفوذ اضمحلال زنانه در سینمای رخشان بنی اعتماد و… زن بزرگ‌ترین قربانی یک حرکت سیاسی از سوی هنرمند در سینمای ایران است. زن اما در سینمای روستایی و مشخصا فیلم «برادران لیلا» به دور از هرحاشیه و جنبشی باید یک قربانی قهرمان باشد. روستایی زن را آن‌طور شناخته است که بهرام بیضایی در قصه‌هایش می‌گوید و این بخش از شناخت او با تحقیقات میدانی از سوژه‌هایش شناختش را بیشتر کرده. نه این که مثلا علی حاتمی زن را نمی‌شناسد اما شناخت زن ایرانیِ قهرمان فقط در آثار بیضایی امکان دارد. از سوی دیگر این شناخت با مردانگی‌ای که از آثار کیمیایی وام گرفته شده مفهومی تولید می‌کند به عنوان قربانی ایثارگر. اگرچه قرار نیست «برادران لیلا» فیلمی فیمینیستی باشد اما آنیموس در آن موج می‌زند. آنیما همچنان واپس‌گرایانه از جریانی دفاع می‌کند که متحجرانه گم خواهد شد. وقتی که اسماعیل با بُغض و کینه‌ای ملیح رقیب خود را می‌بیند که جایگزین بزرگ‌فامیل شده و بعد ما نام روستایی را می‌بینیم که بر پشت پیراهن او به عنوان تیتراژ فیلم حک می‌شود؛ آن‌گاه است که باید فیلم را مردانه حدس بزنیم؛ اما این حدس دیری نمی‌پاید که با ورود لیلا و داستانش تخریب می‌شود. تناقض به وجود آمده در فیلم به عنوان موضع‌گیری اصلی فیلم‌ساز برای ایجاد تعلیق در اثر خود است. فیلم‌ساز می‌داند که زنِ آنیموس در جامعه امروز کشورمان یک ایثارگر آینده‌نگر است که نیاز هر خانواده‌ این چنینی برای بقاء است. فیلم‌ساز می‌داند که برای نشان دادن الوهیت آن نیازی به ترحم برانگیزی از جنس “سمیه” ندارد اما همچنان برای ایجاد تعلیق ایرانی – سینمایی خود به چنین کاراکتری نزدیک می‌شود. روستایی نمادی از سینمای آینده است که بیشترین انتقادش از جامعه، جامع بودن همه شرایط خطر آفرین برای جوانان است.

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی