یک شب دوازده ساله | نام همه شب‌ها درد است

یک شب دوازده ساله سومین تجربه ی کارگردانی آلوارو برچنر کارگردان، نویسنده و تهیه کننده ی اروگوئه ای تبار است. فیلم در بستر تاریخی دهه ی هفتاد اروگوئه روایت می شود و با دستگیری نه تن از گروه توپامارو که به مبارزه ی مسلحانه علیه دولت دیکتاتور وقت آن کشور می پرداخت آغاز می شود. فیلم روایتگر حبس دوازده ساله ی سه تن از این افراد است. ژانر بیوگرافی فیلم و سازندگان آن که از پنج کشور سه تایشان اروپایی ست در نگاه اول من را بر آن داشت که با فیلمی کند و کسل کننده روبرو خواهم بود. گرچه فیلم، ریتم تندی ندارد اما به هیچ وجه کسل کننده نیست و به ضرورت و در راستای داستان و موضوع، همچون عاشقانه ای آرام جرعه، جرعه به تماشاگر نوشانده می شود و از هر لحظه اش لذت می برد. داستان اصلی با خرده داستان های پیرامونش غنی می شود. خرده داستان هایی که در روایت های خطی به فهم موقعیت کنونی شخصیت ها و در روایت های فلاش بک به شناخت خود شخصیت ها و دلیل رسیدن به شرایط حال حاضرشان کمک کننده است و با ارجاعات درون متنی و معرفی درست داستان و شخصیت ها مخاطب را بی نیاز از مراجعه به خارج از فیلم می کند و از سرگردانی و گیجی مخاطب جلوگیری می کند و در نهایت ارتباط وی را با فیلم حفظ می کند و بیننده بدون داشتن هیچ گونه پیشینه ی ذهنی نسبت به موضوع، فیلم را می فهمد و با آن ارتباط برقرار می کند و حتی به موضوع مورد نظرعلاقه مند می شود و به تعبیری با پایان فیلم، فیلم در ذهن مخاطب آغاز می شود. دلیل دیگری که فیلم را دیدنی و دوست داشتنی می کند استفاده از جزییات و نکته سنجی ها ی بجای فیلم است مانند: نگاه های نگران و منتظر مادر موجیکا در پایان فیلم، شستن دقیق ظرف ها توسط هودیبرو زمانی که می خواهند آزادش کنند یا ماجرای عدم توانایی برای دستشویی کردن زندانی بخاطر کوتاه بودن زنجیر دستبند و امتناع مسئولین از باز کردن آن که از نگاه طنز خالی نیست. برخورد زندانی با صلیب سرخ و تفاوت تصورات او با واقعیت و ایضا ریاکاری مسئولان زندان در برخورد با صلیب سرخ نیز از صحنه های خوب فیلم است.  شخصیت پردازی این سه زندانی نسبتا خوب انجام شده اما شاید بخاطر غالب بودن حوادث تاریخی بر شخصیت پردازی، شخصیت ها زیر سایه ی وقایع تاریخی مانده اند و تقریبا تا پایان فیلم این سه شخصیت با هم اشتباه گرفته می شوند و گاه احساس می شود فیلم، داستان یک نفر را روایت می کند نه سه نفر. فیلمبرداری هم چون دیگر عوامل، آرام و آهسته با حوادث پیش می رود. گریم و طراحی لباس نیز در خدمت داستان است و به درستی نمایانگر رد پای گذر زمان و سختی هاست. با اینکه فیلم درباره ی غم هاست اما برچنر با هوشمندی فهمیده که نمایش تاریکی مطلق جلوه ای ندارد و با در کنار هم قرار دادن سختی ها و خوشی ها و تضاد آنها هر کدام هویت خود را می یابند و ارزش هر کدام برای تماشاگر نمایان می شود. موسیقی متن یک شب، عالی، لطیف و موزون است. فیلم یک شب دوازده ساله حکایت دوازده سال رنج و تاریکی است بدون نمایش صحنه های اگزجره که باعث زجر تماشاچی شود. فیلم همراه و هم قدم با قهرمانانش  آزار می بیند، مورد ظلم و ستم واقع می شود اما شب را محترم و بی قیل و قال و بی سر خم کردن تحمل می کند و سربلند و با شخصیت به سحر می رسد. شب، درد می کشد اما فریاد نمی زند. شب، تداعی گر این ضرب المثل زیباست:مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش.

نویسنده: مریم آذرشین