licorice pizza | صدای نفس کشیدن مرا گوش کن

پیتزای شیرین بیان “licorice pizza” ساخته پل توماس اندرسون یک اثر بدیع از نظر زمانی است. کارگردانی اندرسون در این اثر به اندازه ای جذابیت فیلمنامه را بالا برده است که بی تردید باید اسکار را مال او دانست که اگر این طور نشود حتما کم لطفی شده است. قصه عشق النا کین و گری ولنتاین، با بازی النا هیم و کوپر هافمن (پسر فیلیپ سیمور)، یک معادله دو مجهول است که تنها بر اساس انسانیت می توان نتیجه ای برای آن گرفت. از لحظات آغازین فیلم فهمیدم که با یک اثر دوست داشتنی طرف هستم. بعد از تماشای اولین سکانس فیلم ناخودآگاه به یاد «عشق پریشان»، آدام سندلر و امیلی واتسون افتادم. آنچه در این فیلم برای بیننده اتفاق می افتد جاذبه ای فراتر از یک احساس گذرا و خلق محبت افلاطونی از دریچه سینما است.

فعل و انفعال در فیلم

در سینمای اندرسون نکته قابل توجه از نظر تکنیکی در کارگردانی و مشخصا فیلم نامه فعلیت آن است. در واقع بیننده هرگز احساس منفعل بودن قصه، میزان سن، بازی ها و به طور کلی دکوپاژ را نمی کند. این پدیده در «پیتزای شیرین بیان» به مراتب عمیق تر دیده می شود. در فیلم «رشته خیال» نیز این فعلیت وجود دارد اما به طور مشخص در این فیلم تک تک عناصر نقش پر رنگی در رسیدن النا کین به گری ولنتاین بازی می کنند. درس بزرگ فیلمنامه نویسی را می توان از این فیلم گرفت. یک اتفاق چگونه و چرا منجر به وصال یا جدایی انسان ها می شود؟. حتی خرده پیرنگ هایی که اندرسون برای پیش برد پیرنگ اصلی داستان مطرح می کند جذابیت آن رویداد اول را دو چندان کرده است. به عناصر موجود در فیلم دقت کنید: شخص متمولی که مدام زن ژاپنی می گیرد و طلاق می دهد بدون آنکه زبان ژاپنی بداند. مردی که النا را تعقیب می کند. النا و گری صدای نفس کشیدن هم را از پشت تلفن گوش می دهند و… . مجموعه رفتارهایی که در یک کنش آفرینشی هرگز انفعال و عدم واکنش را در یک اثر سینمایی ندارند. هر کنشی در فیلم، منظور حرکت وضعی النا و گری برای رسیدن به هم است، واکنشی دو چندان را در پی دارد.

کودکی

مسئله اولی که فیلم مطرح می کند فاصله سنی میان النا کین و گری ولنتاین است. از همان شروع فیلم هنگامی که گری به النا پیشنهاد می دهد که با هم شام بخورند، النا با پوز خند نگاهی به او می اندازد و سن او را حدس می زند و… . این اختلاف سنی میان النا و گری نه تنها مانعی برای محبت بیشتر میان آنها نمی شود بلکه بهانه ای برای ماجراجویی احساسی بیبشتر شده است. لحظاتی در فیلم ایجاد شده که نشان می دهد آنها از روی لج و لجبازی های کودکانه چگونه مبارزه احساسی با یک دیگر را شروع کرده اند. این مسائل تنها توسط ضمیر کودکی قابل اجرا است که به طرز شگفت انگیزی اندرسون آن را مطرح می کند. «پیتزای شیرین بیان» نمونه خوب یک اثر سینمایی در ژانر کمدی – درام است. شخصیت های قصه با بروز کودکی و تجربه ورزی بیننده را از نظر ماجراجویی در یک اثر سینمایی ارضا می کنند. موسیقی بی نظیر جانی گرینوود در سکانس پایانی که النا و گری در جست و جوی یک دیگر هستند و دوان دوان به سمت هم می روند از فیلم یک اثر بدیع می سازد. زمان در این فیلم نقش کلیدی را بازی می کند. همانطوری که ما در فیلم «نیمه شب در پاریس» وودی آلن می بینیم زمان بخش اجرایی و هویتی بالایی به لحاظ شخصیتی پیدا می کند در این فیلم نیز زمان شخصیت نامحدودی به خود می گیرد؛ البته نه به عنوان روش بلکه به عنوان تاریخی.

شانس

دیدار با بردلی کوپر مهمترین بخش کمدی فیلم است. کوپر که در این فیلم بهترین کیفیت اجرایی خود را بروز داده کاراکتری عصبی دارد و در روابط جذاب و پیچیده است. رانندگی النا با ماشین سنگینی که بنزین تمام کرده است را به یاد آورید. او سراشیبی مشخصی را دنده عقب با ماشین خاموش رانندگی می کند تا از دست کوپر فرار کنند، از ناهمواری ها با شانس زیاد و البته مهارت عبور می کنند و هنگامی که در جایی ثابت می شوند النا کنار جدول نشسته است که یک باره کوپر می آید و ادامه خشم خود را با شکستن شیشه مغازه در بک گراند نشان می دهد و بدون آنکه متوجه حضور النا شود حواسش پرت دیگر عابرین پیاده می شود که از ورزش بازگشته اند. این حرکت صعودی و نزولی در فیلم نامه، البته قبلا هم به آن اشاره کردم،  فعلیت بالایی دارد و هرگز انفعال در آن دیده نمی شود، هنرمندانه ترین پلی است که به آینده یک رابطه در داستان می توان زد. گری برای آنکه به النا بزرگی خود و توانمندی خود را ثابت کند رانندگی می کند و یا سیگار می کشد. از سوی دیگر فیلم نشان می دهد که النا نیز از نظر روانی سنی هم اندازه گری است این موضوع را در ماجراجویی های احساسی اش می توان دید. تماشای «پیتزای شیرین بیان» اهمیت وجودی سینما را برایمان آشکار می کند. سینمایی که به زعم من بزرگترین آفریده انسان برای رویاهای خود است. سینمایی که فرهنگ و انسانیت خلق می کند.

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی