نقد فیلم قصده گاو سفید | قصیده‌ای برای انتقام

فیلم قصیده ی گاو سفید پنجمین تجربه ی بهتاش صناعی ها در عرصه ی تصویر و دومین تجربه ی ایشان در مقام کارگردانی فیلم بلند داستانی است. فیلم قصیده دو داستان دارد. اولین داستان پیش از تماشای فیلم شکل می گیرد. بی تردید توقیف و سپس انتشار ناجوانمردانه ی فیلم، دل هر سینما دوستی را به درد می آورد اما داستان خود فیلم حکایتی دیگر دارد. ایده ی اصلی، نگاه تازه ای ست به حکم اعدام. چه بسیار فیلم هایی که درباره ی اعدام ساخته شده اند که روایت آنها به بخشش اعدامی می انجامد و مجرم از بند اعدام می رهد اما قصیده به داستان بعد از اعدام می پردازد که این در سینمای ایران حرف تازه ایست. آن هم اعدامی که به اشتباه انجام گرفته و فرد اعدام شده واقعا مجرم_ در این پرونده قاتل_نبوده و این بعد از اعدامش مشخص می شود. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. فیلم، حکم اعدام را به چالش می کشد که اگر به جای اعدام، متهم با حکم حبس ابد مجازات می شد حالا راهی برای جبران وجود داشت. تا اینجای قضیه خیلی هم خوب است و نقاط ضعف حکم اعدام و ارزش و اهمیت بخشش را به تصویر می کشد. قصیده همچنین آسیب های مالی،روحی و روانی و جایگاه اجتماعی که به خانواده ی اعدامی ها وارد می شود را نمایش می دهد که نمود بارز آن در قصیده، ناشنوایی دختر بچه است که به دلیل استرس بارداری مادر بوجود آمده است. گویی با مرگ اعدامی خانواده ی وی نیز به نوعی می میرند. گره اول داستان کشف هویت قاضی ست که خود را به عنوان رفیق اعدامی به همسرش معرفی می کند که با بازی قابل قبول علیرضا ثانی فر تماشاگر می فهمد او راست نمی گوید و حرف دیگری پشت ملاقات های به ظاهر اتفاقی اش با زن نهفته است. گره دوم، امید بخششی ست که قاضی از مینا همسر اعدامی دارد. اشکال از همان گره اول آغاز می شود. با اینکه در بخشی از فیلم قاضی می گوید که فقط پدر و برادر اعدامی را دیده اما با توجه به پروسه ی طولانی پرونده های قتل اینکه در طول مدت مدید دادرسی، مینا و قاضی حتی یک بار هم همدیگر را ندیده اند و همدیگر را نمی شناسند منطقی به نظر نمی رسد. حالا بماند که اگر پدر و برادر پیگیر کار ها بودند چرا ما در فیلم چنین چیزی را نمی بینیم و فقط مینا دوندگی های کارهای اداری همسرش را انجام می دهد؟ عذاب وجدان و استعفای قاضی با بیان اینکه اولین قضاوت او در این حوزه است قابل احترام و باور پذیر است اما با توجه به شخصیت مقید مذهبی  که از قاضی به تماشاچی معرفی می شود روابط وی با مینا و این حد از صمیمیت  قابل درک نیست. آدم های متدین برای درمان عذاب وجدان و تطهیر شدن، راه های دیگری را  انتخاب می کنند. حتی می شود محور عاطفی را نگه داشت اما نه با این تعریف و نگاه. برخورد و شخصیت پردازی پسر قاضی هم از اساس غیر قابل توجیه است. اولا: مگر هر پدری هر روز به خانواده اش گزارش کاری می دهد؟ و آیا روابط افراد خانواده بر اساس موفقیت یا عدم موفقیت پدر در محیط کارش تعریف می شود و در صورت عدم موفقیت، حتی چنین اشتباه فاجعه باری تمام رشته های خانوادگی می گسلد؟ چگونه است که مینا و خانواده ی شوهرش پیش از اعدام وی که به قتل هم اعتراف کرده و همه حتی خودش باور دارند که قاتل است طلب بخشش برای او را دارند اما این قضیه برای قاضی صادق نیست؟ اگر بنا به غیر عمدی بودن و خطای انسانی ست که قاضی و شوهر مینا در یک جایگاه قرار می گیرند با این تفاوت که شوهر مینا بری از گناه هم نبوده و او هم مقتول را مورد ضرب و جرح قرار داده اما مقتول با آن ضربات نمرده که ممکن هم بود این اتفاق بیفتد و نفر بعدی به نوعی بد شانسی آورده و مقتول با ضربات او مرده اما قاضی با نیت اجرای عدالت و انجام کار نیک چنین حکمی را صادر کرده و باعث مرگ انسانی کم گناه شده. چگونه است که از نقطه نظر سازندگان قصیده شوهر مینا لیاقت بخشودگی و فرصت دوباره را داشت اما قاضی خیر؟ اگر بر فرض، فیلم قصد نقد سیستم قضایی را هم داشته باشد وقتی این شخصیت از سیستم بریده نمی توان او را به عنوان نماینده ی سیستم قضایی شناخت. اگر قاضی شخص ستمکاری بود که از حکم اعدامی که صادر کرده بود دفاع می کرد و به هیچ وجه از کار خود پشیمان نبود نبخشیدن و انتقام از او معقول و منطقی بود و به دل مخاطب می نشست اما چه دین، چه اخلاق، چه عرف اجتماعی و چه انسانیت به این موضوع اذعان دارند که وقتی کسی از گناهش پشیمان است لیاقت فرصت دوباره را دارد و از دیدگاه دینی در توبه همیشه به روی توبه کنندگان باز است.از لحاظ اجتماعی نیز حتی اگر بخششی در کار نباشد انتقام برای شخصی که از صمیم قلب و در عمل پشیمان و توبه کار باشد پسندیده نیست. اینجا اگر سوال مطرح شود که اگر بخشش خوب است چرا درباره ی شوهر مینا اعمال نشد؟ جواب نگارنده به این پرسش این است که اصلا درابتدای داستان قرار بر این بود که فیلم آینه دار عوارض انتقام و اعدام باشد و روی تلخ آن را با نشان دادن اعدام شوهر مینا به ما بنمایاند و مخاطب را به بخشش تشویق کند تا شاهد تکرار دوباره وچند باره ی یک اشتباه نباشیم. حداقل انتظار می رفت مینا که پرچمدار دیدگاه بخشش است حرف و عملش یکسان باشد.  نه یک بام و دو هوا. نه اینکه بخشش تا وقتی خوب باشد که او و خانواده اش بخشیده شوند ولی نوبت به بخشیدن دیگران که برسد مینا از قاضی و حتی قوانین قضایی که در فیلم توصیف می شود هم انتقام جو تر می شود و بدون لحظه ای اندیشیدن به خوبی ها وکمک های قاضی و حتی به سرنوشت دخترش انتقام می گیرد و مخاطب را بر سر دو راهی می گذارد که بالاخره فیلم در مذمت انتقام بود یا در ستایش آن و ایضا فیلم قصیده، بخشش را پیشنهاد می کند یا نکوهش؟ سوای از بحث داستان فیلم، انتخاب بازیگران، بسیار هوشمندانه است. علیرضا ثانی فر، مریم مقدم و پوریا رحیمی انتخاب های خوبی بودند و به خوبی از پس نقش های خود برآمدند. بازی های به دور از مبالغه، فیلم را از افتادن به دام اگزجره نجات می دهد اما کارگردانی و بازی های به شدت سرد، قدرت ابراز احساسات را در بعضی از نماهای عاطفی از بازیگران می گیرد و این همه سردی در بازی ها گاهی به فیلم ضربه می زند به طور مثال در نمایی که مینا از قاضی می خواهد او را در مراسم سالگرد شوهرش همراهی کند سردی رفتار ثانی فر از بار عاطفی فیلم می کاهد و با توجه به سابقه ی بازی های ایشان در فیلم ها و سریال های دیگر مسلما این اشکال نمی تواند از عدم توانایی وی در نقش آفرینی باشد. درباره ی فیلمبرداری، نما ها حرفه ای و در خدمت داستان است اما دلیل اصرار بر این همه نماهای باز برای نگارنده معلوم نیست. تا جایی که  در نمای ذکر شده در چند سطر پیش اگر هم انعکاس آن عواطف در میمیک چهره ی ثانی فر وجود داشته  اصلا صورت ایشان درست دیده نمی شود که ما چیزی از آن احساسات را ببینیم که اگر این مهم رخ می داد به یکی از نماهای درخشان فیلم تبدیل می شد. حتی درنمای خانه ی قاضی  چهره ی پسر قاضی درست دیده نمی شود و به انتقال احساسات و عواطف در فیلم ضربه می زند. درباره ی موسیقی متن قصیده هم گویا کارگردان تعمدی در اعمال سکوت در بیشتر تایم فیلم دارد و فیلم را از این امکان برای روح بخشیدن به داستان محروم  می کند. در نهایت فیلم قصیده قصد دارد حرف های خوبی بزند و دریچه ای به دنیای مهربان،بی خشم و بی انتقام و کینه به روی مخاطب بگشاید اما متاسفانه در این کار موفق نیست. البته آقای صناعی ها کارگردان جوان و خوش آتیه ایست و با توجه به این که قصیده، تجربه ی دوم ایشان است و استاندارد های یک فیلم سینمایی را هر چند با سلیقه و نگاه شخصی خود رعایت کرده است. می توان به آینده ی ایشان در مقام کارگردان و همسر گرامی شان مریم مقدم در جایگاه بازیگر امیدوار بود.

نویسنده: مریم آذرشین