مصلحت فیلمی به کارگردانی حسین دارابی نمایشی است تاریخ گذشته از جهت‌گیری‌های انقلابی. ابتدا به این مهم بپردازیم که چرا سینمای ایران دائما به دنبال وسط کشاندن پای عدالت برای نقد اجتماع خود است. چنین شاخصه‌ای برای بیگانگان بسیار جذاب و مهم می‌شود حتی وقتی حرف مثبتی بزنیم. جشنواره‌ها از داخلی گرفته تا خارجی خوراک خبری خوبی با چنین فیلم‌هایی درست می‌کنند اما سوال اصلی این است که آیا این فیلم‌ها در زمان‌های مختلف‌ حرفی برای گفتن دارند و یا مثلا مولف می‌توانست پاراگرافی در یک رسانه بنویسد و نظر خود را بگوید. این که فیلمی ساخته شود، چه اهمیتی دارد؟ پاسخ به این سوال قطعا در یک روزنامه عمومی با محدودیت کلمه جایز نیست اما آن‌چه برای سازندگان باید دارای اهمیت شود بُعد تاریخی آن است که به نظر می‌رسد در تعریف تاریخی هم فیلم مانند «خائن کشی» کیمیایی حرفی برای گفتن ندارد. بارها به این‌ نکته اشاره کرده‌ام که سینمای ایران تالیف‌گر سینما نیست بلکه فیلم‌ساز تالیف‌گر تولید می‌کند و ریل گذاری‌ها و راهبرد‌ها نیز تا مادامی که سینما دغدغه تالیف و رسانه‌ای اجتماعی بودن برای ترویج فرهنگ انقلابی خود را نداشته باشد وضع از همین قرار است.

چرا

گویی ساختان سینمای تاریخی در ایران خیلی راحت است. زنان که عینک‌های بزرگ می‌زنند و ابروهای کلفتی خواهند داشت، مردان هم شکل و شمایلی نوستالژیک دارند که نمونه آن را در فیلم «نهنگ عنبر» مقدم هم می‌شود دید. تاریخ باید از دلِ دیالوگ‌ها و جراحت‌ها، منظور کشمکش‌های داستانی و اتفاقات، به وجود آید. «مصلحت» برای یک فیلم اولی قطعا نمره قابل قبولی دریافت خواهد کرد اما نمی‌توان پذیرفت که چرا یک فیلم اولی برای مطرح شدن و یا مطرح کردن باید به سراغ ساخت چنین فیلمی برود؟ بله این‌بار از چگونگی ساخت یک فیلم صحبت نمی‌کنیم. بحث بر سر چرایی ساخته شدن چنین فیلم‌هایی در سینمای ایران است. از طرفی حرف تاریخی زدن در یک درام تاریخی کاربلدی می‌خواهد. دارابی همچنان نشان می‌دهد یک امروزی پشت دوربین رفته ولی اصرار دارد بگوید که فیلم متعلق به تاریخ است. یعنی فیلم‌ساز با دید و تئوری امروزی داستانی از دل تاریخ را روایت می‌کند که امکان وقوع آن در زمان حاضر هم هست اما همچنان نشان نداده در آن زمان چرا چنین برخوردی شده. این که مثلا تیتر روزنامه‌ای این باشد که: عدالت خط قرمز ندارد، چیزی از چرایی را نمی‌گوید. همانطور که در پلان‌های ابتدایی می‌بینیم پدری فرزندش را در آغوش گرفته و اشک بر پلک‌هایش می‌نشیند. فیلم رابطه پدری و پسری خوبی دارد و در این رابطه ما پدری را می‌بینیم که شدیدا شباهت کاراکتری به حاج آقا شهیدی سریال «پرده نشین» ساخته شعیبی دارد. به طور کلی این رابطه برای ما البته که باید یک چرایی باشد و به عنوان سابجکتیو یک واقعه را، قتل، به اُبژه تبدیل کند؛ این مهم به چگونگیِ رسیدگی به پرونده منتهی نخواهد شد. فیلم همچنان چرایی ساختش برای حداقل منِ فیلم‌باز مشخص نشده است.

تاریخ

موضوعاتی مانند: تجاوز، قتل، پرونده‌های قضایی، ترور، انتخابات و در مجموع سینمای منتقد اجتماع نه تنها ژانر اجتماعی محسوب نمی‌شوند بلکه تیشه به ریشه‌ی فرهنگ اجتماعی می‌زنند که پُر از احساس است. باورکنید ما وقتی از سینما حرف می‌زنیم باید بیشتر از یک مکان، پلاتو، زمان: تاریخ و حتی یک داستان بخواهیم. بسیاری از فیلم‌های جهان چه کلاسیک و چه امروزی و مشخصا فیلم «مصلحت» داستانی دارند که می‌توانند در یک بلک باکس هم روایت شوند. پس این نکته فقط شامل حال فیلم مورد بحث نخواهد شد اما از یک مولف امروزی انتظار می‌رود که وقتی نگاهی به گذشته‌ی مشوش خود می‌اندازد، نگاهش مثلا با کیمیایی متفاوت باشد. اگر به نقش سینما در شکل‌گیری یک جریان اجتماعی نگاهی بیاندازیم به این نتیجه می‌رسیم که فردی که معترض بوده اکنون هم معترض است، پس این فرد یک فرد بهانه‌گیر محسوب خواهد شد. این فردیت در سینمای ایران از همان سینمای مولف‌ساز می‌آید سینمایی که مشخص نکرده مثلا در 20 سالِ دیگر می‌خواهم چه باشم یا چه بسازم. اکنون باید پرسید چرا فیلمِ مجیدی «محمد رسوال الله» 8 سال برای ساختش وقت صرف شد. البته که باعث افتخار عوامل چنین فیلمی است اما سینما نهایت برنامه‌ریزی را می‌طلبد. فیلم‌هایی مانند «برادران لیلا»، «جدایی نادر از سیمین»، «قصیده گاو سفید» و حتی «عنکبوت مقدس» که خیلی بچه‌گانه ساخته شده، چرا باید برای مخاطب امروزی سینما جذاب باشند؟ طرح چنین پرسش‌هایی صرفا نمی‌تواند پاسخ ایجاد کند اما باید در نظر داشت که طرح این پرسش‌ها حداقل می‌تواند سینمایی که دغدغه اجتماع دارد اما هنوز فیلمی در نقض فرهنگ آن می‌سازد را آشکار کند.

علی رفیعی وردنجانی