سوداگران درد فیلمی از دیوید ییتس که از بطن فرهنگ عامه غرب و ادبیات خصوصی آن نشات گرفته. ییتس کارگردان مورد علاقه من نبوده چرا که احساس میکنم راندمان مکانیکی فعالیت او به عنوان یک تکنسین هنری بیشتر از دغدغه او برای شناخت اثر و متقابلا تدریس آن به مخاطب است. کارگردان مجموعه آثار «هری پاتر» و «جانوران شگفتانگیز» بیشتر تکنسین است تا هنرمند. منحصرا «سوداگران درد» فیلم خوبی است چرا که اندیشه غربی را به طور وسیعی بازگو میکند. شخصیت در مسیر داستان نمایان میشود و طوری خود را برای بیننده معرفی میکند که زنیت و اقتصاد را در جغرافیای منظور به چالش کشیده باشد. در ساحت سینمای آمریکا گاهاً آثاری تولید میشوند که توان اجرا و معرفی فرهنگ عامه را دارند. در این مقوله برخورد با ادبیات خصوصی هم شامل این دسته میشود که بیشتر روی آن توضیح خواهیم داد. زنی که کارش در جایی نامتعارف است و دارای فرزندی به جا مانده از یک ازدواج ناموفق، ابتدا باید دو مسئله مهم را در زندگی خود درست کند تا بعد پیچش دراماتیک او را ببینیم که مثلا با مردی در بار آشنا میشود و کارت ویزیت او را میگیرد.
ادبیات
ما همواره با ادبیاتی از جنس بزرگنمایی فرهنگی روبهروایم که ساختار آن تحریک کننده و تحریکپذیر است. درواقع ادبیات آمریکا، منظور مشخص مولف در مواجهه با فرهنگ عامه، برگرفته از تحصیل در مکاتب و آکادمیهای شبه روشنفکرانه است. مقابله با چنین ادبیاتی وقتی مثلا فیلم «راکی» استالونه ساخته میشود همان تطبیق جمعی «ابد و یک روز» خودمان است. نه اینکه روستایی کارگردان بدی باشد اما شکل برخورد آن با فرهنگ و معضلات جامعه بد است. از سویی دیگر «راکی» هم معضلات جامعه را برای قهرمان سازی خودش آماده کرده. پس در این میان ایران و آمریکا در برخورد با فرهنگ عامهشان بسیار خصوصی وارد مبحثی به نام فردگرایی شدهاند. اما مشخصا هنگامی که از ادبیات خصوصی صحبت میکنیم نه اشاره مستقیمی به فیلم «سوداگران مرگ» میتوانیم داشته باشیم و نه اشاره ضمنی به «راکی» و «ابد و یک روز». ادبیات خصوصی در فیلم مورد بحث چه کاربردی دارد؟ برخورد شخصی با یک مسئله اجتماعی که همراه با تحلیل و نقض غیرمتعارف هنجارها باشد ادبیات شخصی در میزانسن هالیوود عنوان میشود. در «سرزمین خانه بهدوشها» کلویی ژائو کجای این فرهنگ ایستاده است که حال باید از دیوید ییتس این سوال را پرسید؟ هرچند فیلم نام برده از قلم یک روزنامهنگار آمریکایی بهره برده اما باید ییتس را به خاطر استفاده از قلم ایوان هیوز نکوهید. تا به اینجا ما با برخورد روزنامهای از فرهنگ و جغرافیای معرفی شده در یک اثر سینمایی روبهروایم اما هرچه بیشتر جلو میرود تجربه فهم کسی چون رولینگ از سوی ییتس بیشتر آشکار میشود. همچنان زبان سینمای کارگردان «سوداگران درد» یک زبان با تفهیم جادویی است در حالی که شکل انتقاد به هنجارهای ناشی از ناهنجاری در جوامع غربی روزنامهنگارانه است.
تضاد
این تضاد به هجوم دراماتیک متن کمک کرده است. هرچند از نظر روانشناسی تاثیرِ منظور را نمیپذیریم اما باید این شاخصه جایی مشخص شود که چنین سینمایی تاثیرگذار است و از تاثیر گرفتن بیزار شده. مخصوصا سینمای آمریکا در حالی دست و پا زدن در منجلاب فرهنگ عریان خود را ادامه میدهد که امکان ریختهگری آن صفر است. کسی نمیتواند سینمای آمریکا را با آثار بزرگسال مقایسه نکند و بعد این سینما را شروعی برای خوانش چنین آثاری نداند. تعریف این فرهنگ عامه، مشخصا در «سوداگران درد»، همراه با ناهنجاریهایی است که فرهنگ دیگر کشورها را زیر نظر گرفته. اصلا به اینکه چه شد که زندگیِ شخصیت زن قصه متحول شد کاری نداشته باشید فقط به این دقت کنید که در غرب فرصتهای شغلی نامتعارف که مثلا در کشور ما یک ناهنجاری اجتماعی هستند، به وفور یافت میشود. این تضاد صرفا برای صعود به داستان و ایجاد تعلیق در سینمای آن بوده و قرار نیست به چالش آمریکایی تبدیل شود. کلویی ژائو هم با فیلم خود نتوانست این تضاد را شناسایی کند و استالونه همچنان به فکر شخص است تا اجتماع. مسئله اینجاست که چنین تضادی در فرهنگ عامه غرب که حتی ادبیات خصوصی و روزنامهنگارانهی آن را تحریف میکند، شده کتاب قانون سینمای ایران. ییتس به متن بیاعتنایی کرده همانطور که ژائو فکر کرده با سکانسهایی از جنس ترنس مالیک میتواند جذابیت خلق کند. فرهنگ عامه آمریکا استالونه و «راکی» هستند. فرهنگ مبارزه برای پیروزی و جاهطلبی بیشتر. یک کشتی کج آمریکایی پر از سناریوهای ایجاد کننده کشمکش است. سینما در «سوداگران درد» سینمایی است که قابل احترام برای پذیرش شرایط اجتماعی و شخصی است اما همچنان تحریف شده و بزرگنمایی شده در یک رسانه است.
علی رفیعی وردنجانی