از خود گذشتگی فیلمی به کارگردانی جی. دی. دیلار یک درام نفس‌گیر با ظاهری سیاه است. فارق از ماهیت داستان که یک بیوگرافی است آن‌چه هنر سینما در این اثر را با شکوه کرده، میزان سمپاتی بازیگران با کاراکترهای موجود و البته توانایی کارگردان در بازی‌گرفتن از بازیگر است. دیلار پس از ساخت «شعبده باز» ثابت کرد که همچنان می‌توان به سینمای قصه‌گوی برخاسته از تمدن امیدوار بود. اگرچه به عقیده من ساخته جدید او: «از خود گذشتگی»، برآمده از نگاه یک وطن‌پرست فاشیسم است اما نمی‌توان منکر ارزش‌های سینمایی اثر شد.

میمیک

براون، جاناتان میچرز، مادامی که روبه آینه ایستاده، دوربین با زاویه‌ای قائم‌ به ذات چشم‌های او تصویر برداشته و شکست بُغض توسط عضلات صورت را جادوگرانه نمایش می‌دهد. چنین برداشتی هنگامی بیشتر ارزشمند می‌شود که دوربین حرکتی نیمه لوپ در انتهای پلان دارد و نیم‌رخ براون را می‌گیرد. این ریتم در کُل فیلم در ذهن بیننده ادامه پیدا می‌کند و قبل از این‌که تبدیل به نکته‌ای همواره تکرار شونده برای تاکید بر موضوع تنهایی یک سیاه‌پوست در جمع سفیدپوستان شود، بیننده مدام به دنبال چرایی ترس‌ و بُغض کاراکتر است. زیباترین تصویر دوست داشتن و تا حد زیادی وابستگی دو رنگین پوست در میان سفیدپوستان را در این فیلم شاهیدم. مشخصا وقتی که براون برای اولین بار با همسایه خود مواجه می‌شود و در ادامه برای بار اول میزان سمپاتی براون و همسرش را در فیلم لمس می‌کنیم این مهم عیان خواهد شد. «از خود گذشتی» قبل از آنکه وطن‌پرستانه سعی در تعریف دراماتیک سرگذشت یک خلبان نیروی دریایی داشته باشد، هنرمندانه یک اثر سینمایی است که در گیشه امروزی هالیوود جایی ندارد. هالیوود پر شده از قصه‌هایی که دست بالیوودِ هندوستان را از پشت بسته‌اند و کمیک را بهانه‌ای برای تالی فاسدهای فرهنگی خود قرارداده‌اند. از جهتی فلسفه «از خود گذشتگی» در زمانه حاضر جهان و هالیوود این مهم است که سینما جایی برای روایت‌های روزهای بی‌تاریخ است. مولفه‌هایی مانند چگونگی جنگ براون با خود و وعده‌ای که هادنر به همسر او می‌دهد، تا اولین مواجهه بیننده با لغزش براون در هنگام فرود بر ناو. اگر تاثیر تکنولوژی بر شکل‌گیری ماهیت فیلم را نادیده بگیریم و اُپنینگ فیلم را که همچون «تاپ گان: ماوریک» است فراموش کنیم، به تاثیر میزان‌سن بر فرم کلی اثر پی می بریم. اساسا فرم در میزان‌سن خلق می‌شود و ساختاری که اصلاح کننده، تدوین‌گر، بر روی آن کار می‌کند خروجی اندیشه‌ای است که کارگردان پس از قطع ضبط به عوامل فیلم‌سازی خسته نباشید گفته.

میزان‌سن

اهمیت میزان‌سن در «از خود گذشتگی» را در سکانس اولین مواجهه براون و هادنر می‌توان تعریف نمود. هادنری که تازه وارد است با براونی که ترس خود را به صورت غیر معمول، گویی با کسی در حال درگیری است، تخلیه می‌کند. میزان‌سن پر از تنهایی و عکس‌هایی برای پرکردن کاذب این تنهایی است. خلبان قبل از آن‌که نیرویی هوشیار و کارآمد باشد یک سرباز است. سربازی که هرموقع آماده باش دادند باید «از خود گذشتگی» کند. نسبت عنوان فیلم با ماهیت داستانی فیلم در این جمله خلاصه می‌گردد. «از خود گذشتگی» نوع دیگری از اجبار است اما هنگامی در فلسفه انسانی ارزشمند می‌شود که احساسات پای کار آیند. شعار فیلم و نه فیلم‌ساز در این اثر چنین است: احساسات همه انسان‌ها برابراند. مشخصا در سکانسی از فیلم پس از آنکه مصاحبه‌ای با براون می‌شود و عکسی از او برای تبلیغات حاشیه‌ای می‌گیرند، کسی از گروهی دیگر براون را مورد تمسخر قرار می‌دهد و او را همانند یک میمون می‌شمارد. در این‌ سکانس با دو مولفه انسانی مواجهیم که میزان‌سن تقویت کننده هردوی آن‌ها است. هادنری که به همسر براون قول داده و سفید پوستی که یک کاکاسیاه را مسخره می‌کند. هادنر با فیگور گرفتن در برابر کاراکتر مذکور سمپاتی بالایی میان بیننده و خود ایجاد می‌کند و براون با رفتار نیمه منفعلانه خود در برابر این کنش سعی در پایان دادن به ترحم یک دوست دارد.

دیالوگ

گفت‌وگوهایی که میان کاراکترها ردوبدل می‌شود جنس خشن و مردانه‌ای دارد که خبر از عقده‌های سرکوب شده کودکی می‌دهند. سکانس پس از مرگ یکی از دوستان را به یادآورید، مادامی که براون از تبعیض‌ها سخن می‌گوید میمیک بازیگر و دیالوگ به صورت موازی شکلی هرمونوتیک به خود می‌گیرند. آن‌چه میمیک بازیگر سعی در بروز دادنش جلوی آینه قبل از پروازِ دست و پا شکسته براون داشت این بار با دیالوگ شکسته می‌شود و اشک‌ها حاصل بُغضی برای خود است. سینما جایی برای اندیشدن به گذشته است. گذشته‌ای که شاید در هیچ دیالوگی نتوان آن را بیان کرد و طبیعتا دیالوگ‌های «از خودگذشتگی» همه آن‌چه براون، به عنوان یک نیروی سرکوب شده روانی، بردوش می‌کشد نخواهد بود.

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی