آهنگ دو نفره به کارگردانی آرزو ارزانش فیلمی است آموزشی برای آنان که سینمای بدنه می‌سازند و ادعا دارند. درمواجهه ابتدایی با نام این فیلم با خود فکر کردم که شاید رودست «فسیل» را زده باشد، اما پس از تماشای دو سکانس از فیلم متوجه ارزش‌های درونی آن شدم. فیلمی که قائم‌ به ذات خود است و اجازه نفوذ سیاست یا هر اُبژه غیر فرهنگی دیگری را به قصه را نمی‌دهد. دغدغه‌مندی فیلم‌ساز برای فرهنگ‌سازی یک فکت اجتماعی که نیاز به بررسی و بازبینی قانونی دارد، بسیار حائز اهمیت است. این که خانواده‌ای به دنبال  سو‌استفاده از چالش‌های قانونی مهریه و چسبیدن به افراد برای کسب مال از این راه هستند جای بحث فرهنگی و مشخصا قانونی دارد. فیلم غیرتمندانه از عشق کهن، قدیمی، حرف می‌زند و رابطه پاشا، احمد مهران‌فر، و نامزدش، النا حیدری، را بسیار معصومانه نشان می‌دهد.

سادگی و صداقت

کاراکتر پاشا مردی رویایی که سوار بر اسب سفید شده باشد نیست و آن‌چه این رابطه را تقدیس بخشیده تعهدی است که او و عشق قدیمی‌اش به یک‌دیگر دارند. این که پاشا دقیقا از ایلیا، فرزاد فرزین، همان مقدار سکه را که بابت مهریه بدهکار است طلب می‌کند نشانه از سادگی او دارد. این نمادها به سکانس پایانی فیلم گره می‌خورد آنجا که پدرزن، علی استادی، پاشا با او رودررو می‌شود و پاشا، صمصامی، هادی کاظمی، را به او پیشنهاد می‌کند. فیلم از ابتدا پایانِ خوشش قابل حدس است و این پایان مصداق بارز قصه ما به سررسید است. از سویی دیگر صداقت ایلیا در رونمایی از صدای پشت پرده خود که توسط پاشا خوانده می‌شود قابل تحسین و آموزنده است. فیلم به دفعات از تمدن و فرهنگ ایرانی که صداقت و راستی است دفاع می‌کند. ارزانش این فرهنگ را به خوبی مورد ارزیابی قرار داده است و باید اعتراف کنیم که در تعدیل آن برای رسانه‌ای کردن و جامعیت بخشیدن به آن بسیار موفق بوده. فرهنگ ایرانی که این‌روزها شدیدا تحت سلطه تمدن فرهنگ‌ستیزانه غرب قرارگرفته به جد نیاز بیشتری برای پرداخت چنین سوژه‌هایی دارد.

تمدن

حرف از تمدن بسیار گسترده و جامع است اما می‌توان با کار فرهنگی آن را زنده نگاه داشت. «آهنگ دو نفره» این کار را انجام می‌دهد. ارزانش اگرچه شاید نامی برای خود دست‌وپا نکرده باشد اما با کارگردانی این اثر بی‌ادعا ثابت کرد که هم می‌شود فیلمی ساخت که در آن فرزاد فرزین خوانندگی کند و روی استیج برود و هم می‌شود از قابلیت‌های مهران‌فر در نقش یک ساده استفاده کرد. اگر چه هردوی این بازیگران توانایی بالایی در ایفای نقش خود دارند اما تنها چیزی که من را به عنوان یک مخاطب جدی سینما اذیت کرد، ریزه‌کاری‌های کاراکتر ایلیا بعد از آسیب دیدن حنجره‌اش است. این‌که او را فردی لوس نشان دهیم اقلیم فرهنگی فیلم را زیر سوال می‌برد. من دوست نداشتم مثلا ببینم که ایلیا در مواجهه با چالش‌ها از کلمه: اه مرسی، استفاده کند. این خوانش زنانه از کاراکتر تمدن فرهنگی موجود در فیلم را زیر سوال می‌برد و به نوعی هرچه رشته را پنبه می‌کند. خداراشکر که این فکت به دور تکرار نمی‌افتد و دو یا سه بار بیشتر اتفاق نمی‌افتد. در مطالعات اجتماعی به این مهم برمی‌خوریم که فرهنگ حاصل عادت‌ها و سایق‌های یک خانواده است. پس در این صورت اگر مثلا فرهنگ خانواده علی استادی، پدر گلاویژ، را براساس عادت‌ها و سایق‌های اقتصادی تخمین بزنیم این قانون است که باید مورد بازبینی و تجدیدنظر قرار گیرد. باید اعتراف کنم که چنین عادت‌ها و سایق‌هایی باعث ترس جوانان از تشکیل خانواده شده است؛ در نتیجه جامعه‌ای که خانواده نداشته باشد نمی‌تواند فرهنگ و حتی هنری تولید کند. با ژست نوستالژیک و بازی‌های شبه‌روشن‌فکری نمی‌شود مثلا یک انقلاب فرهنگی متمدنانه را نقد کرد، چرا که به باور من نقد او با نقض هویت و فرهنگ ملی یکی است. «آهنگ دو نفره» لذت تماشای یک فیلم بی‌ادعا و شرافتمندانه را به تماشاگران خسته از فیلم اجتماعی، آپارتمانی و شک‌برانگیز ایجاد می‌کند. اگرچه سانسی که من فیلم را دیدم چندان استقبال گرمی از اثر مورد بحث نشده بود اما اگر «فسیلِ» بی‌ارزش و «سه کام حبسِ» بی‌قصه اجازه دهند، همچنان می‌شود به سینما در ایران امیدوار بود.

علی رفیعی وردنجانی