گوشکن، نمایشی که به ظاهر کارگردان آن لیلا پرویزی است اما در واقعیت جمعی از دانشجویان امتحان خود را پس میدهند را نمیتوان یک تئاتر نامید. نمایشی که تلاش دارد عنصر زن و زنانگی را به ساحت دیگری تلفظ کند و مدام دست به دامان سگکُشی بیضایی و تک گوییهای نابخشودنی میشود. مسئله درست همینجا است که قصه اصلا آنگونه که بازیگرِ نمایش، پرنیان طباطبایی، نشان میدهد نیست. اگر در نمایش «دستمال من زیرکدوم درخت آلبالو گُم شده؟» با قصه مشکل داشتیم در این نمایش با بهم ریختگی اجرا و مدام تعویض شدن پردههای بی اساس روبهروایم که اصلا مشخص نمیشود زنی که برای بدهی شوهرش انقدر خود را به آب و تاب میزند و خود را عاشق میداند چرا باید در آخر او را لو دهد، صرف اینکه مرد خیانت میکند یا در گذشته هم قبلا یک بار خیانت او را بخشیده اصلا کافی نیست. نمایش نیاز به یک بازی درونی دارد که اصل آن باید به یک تجربه همزیسته تبدیل شود.
من منتقد نیستم
اول این موضوع را روشن کنم که من منتقد تئاتر یا سینما و یا هر رسانهی دیگری نخواهم بود و صرفا سلیقهی خودم را که فکر میکنم درست است مینویسم از همین رو وقتی ما به عنوان منتقد به کسی نگاه میکنیم شناخت نقد را باید کمی بیشتر درک کنیم. اگر گفتمان تئاتری شکل نگیرد مطمئن باشید نتیجه همین روشنفکر بازیهایی میشود که در آخر ما خود کارگردان را هم نمیبینیم چه برسد به بازی درست از بازیگر. نکته بسیار مهم در این کار وجود افراد آکادمیک و کارکرده است. مریم علیاکبری به عنوان کارگردان در نمایش «تلخک» هدایتگر خوبی بود اما در این نمایش واقعا جایگاه او به عنوان مدیر اجرایی که جای لیلا پرویزی قرار گرفته را نفهمیدم. در «خانه خوب رویان خفته» اثری برنده جایزه نوبل نوشته یاسوناری کاواباتا میخوانیم و میپنداریم که چگونه کسی، در داستان کوتاه از این مجموعه «دست»، دستی را در آغوش میگیرد و برای او درد و دل میکند. این فکت از نمایش «گوشکن» البته که با بازی بسیار غیرطبیعی بازیگر همراه بود را، دوست داشتم و نشان میدهد قصه و نمایشنامه حرف جدی برای گفتن دارد که در اجرا اصلا جدی بیان نشده. ما فهمی از نمایش مشخصا در اصفهان نمیتوانیم ببریم تا وقتی که نابلدی را با روشنفکری اشتباه بگیریم و حرفهای نگفته را بگذاریم به عنوان پایان باز. البته که پایان باز با پایان وِل به مراتب متفاوت است اما وجود خودآزاریهای یک بازیگر را نباید ایثار برای معشوق خواند. این نکته که مردی از زنی که به او احساس دارد سو استفاده میکند باید جدیتر نشان داده شود. سادیسم جای خود را در نمایش «گوشکن» به ایثار داده است.
روان
از نظر روانی خانمها با گوش و حرف در حال تخلیه ذهن خود هستند و این نظریه به مراتب باید در این نمایش دیده شود. واقعا نمیتوان موسیقی بیربط به نمایش را نادیده گرفت. موسیقی و حتی در خیلی از جاها استفاده نمادین از مانکن به عنوان معشوقه یک ضعف احساسی به شمار میآید. اتفاقا ما باید آنیموس در خُلق این زن ببینیم. مژده شمسایی آنیموس قدرتمندی در «سگ کشی» بهرام بیضایی از خود نشان داد. ما اگر هم قرار است یک خیانت را با خیانت پاسخ دهیم نباید ضعف زنانهای در این کار نشان داده شود. زنی که یک بار شوهرش را بابت خیانت بخشیده و حالا میفهمد او دوباره خیانت کرده نباید روحیه ضعیفی برای لو دادن او داشته باشد. مسئله اینجا است که در گفتگویی که با دیگر تماشاگران نمایش داشتم به این نتیجه رسیدیم که آنها که صدایشان از تلفن پخش میشد خیلی بهتر از بازیگر روی صحنه بودند. من تقریبا اواخر سالن نشسته بودم و گاهی صدای ضعیفی از بازیگر به گوش میرسید. بازیگری که بیشتر مانند مانکنهای روی صحنه بود. در برادوی یک بازیگر را به راحتی تغییر میدهند آنهم برای اینکه مثلا صدایش به انتهای سالن نرسیده و چند روزنامه درباره بازی او تعریف نکردهاند. همچین انتظاری از بچههای آکادمیک لیلا پرویزی نمیرود اما از شخص خود لیلا پرویزی انتظار میرود بازیگرش را بهتر برای نقش انتخاب کند. مسئله بزرگ نمایش در اصفهان فرصت دادن به فرصت سوزانی است که سعی در روشنفکر بازی دارند. تئاتر اصفهان و به طور کلی ایران هنوز با فرهنگ عامیانه خود غریبه است و فقط پُز ارحام صدر را میدهد. ما به عنوان تماشاگر بیشتر منیت از بازیگران روی صحنه میبینیم تا متد.
علی رفیعی وردنجانی