سهم من / سهم یک زن / نگاهی به رمان پرینوش صنیعی

سهم من نوشته پرینوش صنیعی رمانی است که هر ایرانی باید بخواند مخصوصا دختران و مادران این سرزمین . کتاب از نظر حسی یک دست با کشمکش داستانی بالا نوشته شده است . صنیعی را از فیلم «پدر آن دیگری» ساخته یدالله صمدی دنبال کردم . نوشته ها و آثار او علاوه بر آن که از قلب یک خانواده کاملا ایرانی بیرون می آید زبان ایرانی و عصر حاضر را خوب واکاوی می کند و از نظر روانشناسی و جامعه شناسی ارزش بالایی دارند .

جهل و تکبر

مهم ترین عنصری که در قلب رمان «سهم من» یافت می شود میزان جهل و اصرار به حفظ آن است . داستان در مورد دختری به اسم معصوم (معصومه) است که در یک خانواده جاهل از نظر فکری و متکبر از نظر اعتقادی بزرگ می شود که اجازه نفوذ ، ایراد و یا رد عقاید به دختران در آن داده نمی شود و صرفا پسر را ریشه و آینده می بینند . در واقع صنیعی در این رمان مرد سالاری را با جهل مرکب در جامعه نشان داده است که به باور من ایراد بسیار درست و مسئله اساسی امروز جامعه ما است . هرچند این ابژه در حال کم رنگ شدن است به واسطه مقاومت و یا فرار فرزندان یک خانواده از جهل درون آن اما تاثیر به جای مانده در ذهن و آیندگان هرگز پاک نخواهد شد . معصوم از هنگامی که با دوست خود پروانه آشنا می شود متوجه گستردگی جهان شده و استعداد های نهفته اش در یادگیری و هوش بروز پیدا می کند اما از آنجایی که این استعدادها برای جامعه مردسالار زنگ خطر بزرگی است برادران وی مدام در پی آن هستند که بهانه ای از او پیدا کنند تا این که … . مقاومت یک زن در این جامعه نه به واسطه ضعیف بودنش بلکه به واسطه ظرافت کمتر دیده خواهد شد . داستان حماسی – عاشاقانه «سهم من» شخصیتی به نام معصوم دارد که قبل از آن که مبانی فیمینیسم را گام به گام پیش ببرد سعی در بازسازی آن در چنین جامعه ای دارد . مسئله بعدی برخورد مولف با مردان در این رمان است . چه هنگامی که از شخصیت حمید ، همسر اجباری معصومه ، به عنوان یک شبه انتلکتوئل یاد می کند و چه هنگامی که برادرانش محمود و احمد را به تصویر می کشد در حال ساخت و بازسازی تصویر مردان در ذهن خواننده زن است . رمان تصور و انتظار زن در جامعه ایرانی از مردان را بازسازی می کند . مردانی که یادگرفته اند همیشه در اوج ، زورگو یا راحت طلب باشند اکنون به طرز ادبی در حال پیکرتراشی هستند . این مسئله است که خواندن این رمان می تواند هم ذهنیت مردان به زنان و هم ذهنیت زنان به مردان را بازسازی کند .

افسردگی و خشم

در رمان تناقضی به عنوان دگردیسی مشاهده نمی شود آنچه در پایان داستان برای معصوم روی می دهد نوعی از رهایی افسار گسیخته درونی است که زیر خروارها کمبود خاک شده است . کمبود عاطفی یکی از بزرگترین مسائلی است که جامعه ما را مورد آزار قرار خواهد داد . مردان به وسیله تکبر ، زورگویی و لجبازی آن را نمایان می کنند و زنان با افسردگی که حاصل از خشم فروخرده و زنیت از دست رفته شان است به نوعی در حال انتقام گرفتن هستند .

دیالکتیک

مهمترین فاکتوری که «سهم من» را به عنوان یک رمان کاملا ایرانی مهم و ارزشمند کرده است وجود دیالکتیک در دیالوگ هایی است که مولف میان شخصیت اصلی رمان و مردان رد و بدل می کند . معصوم در گفت و گویی که با دوستان حمید و مشخصا اکبر دارد ، که همه از دسته اپوزوسیون و شبه روشن فکران هستند که می خواهند با خرافات و اعتقادات مبارزه کنند ، در جواب منطق خالصی که او برای سوال هایی مانند : خدا کجاست ؟ ، چرا نماز می خوانیم ؟ و … تک کلمه ای پاسخ می دهد . این پاسخ ها ریشه در تحصیلات و یا میزان دایره لغات شخصیت داستان ندارند بلکه شخصیت داستان دوست ندارد درباره ی باور هایش با هیچ کسی بحث کند و اصلا سوال بزرگ مولف از خواننده این گونه مطرح می شود که چرا انسان ها باید به خاطر انتخاب یا اعتقاداتشان مورد سوال قرار گیرند ؟ . این دیالکتیک که برآیند دیالوگ های این چنینی نهفته در رمان است نه تنها چهره درونی به خود می گیرد بلکه نمود بیرونی پیدا می کند و خواننده متفکر به نتایجی ارزشمند دست خواهد یافت . رمان «سهم من» یک رمان کاملا ایرانی است که قبل از هر پیش داوری در حال روایت سرگذشت زنی در یک جامعه است . و قبل از آنکه روانشناس یا جامعه شناس باشد قصه گو است . اگر خوب به مرد سالاری موجود در جامعه اکنون نگاه کنیم می بینیم که زن ها سهم بسیار کمی در نمایش هنر و نظریات دارند . به عنوان مثال چرا نباد نغمه ثمینی را در شبکه ۳ به عنوان کارشناس و فیلمنامه نویس به جای امثال فراستی ببینیم . چرا برنامه کتاب باز یک بار از زویا پیرزاد ، فریبا وفی و … دعوت به عمل نمی آورد و چراهای دیگر ؟ لطفا «سهم من» بخوانیم .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی

چاپ شده در روزنامه هفت صبح