گناه فرشته ساخته حامد عنقا که خود دانش آموخته حقوق قضایی است، شدیدا متکی به جنون و آوانگاردیسم در «زخم کاری» مهدویان بوده و نوعی از آلترناتیو اجتماعی را بیان میکند. با توجه به پخش قسمت اول آن و ژستهای انتلکتوئل گونه شهاب حسینی در نقش یک وکیل مدافع شیطان، اشاره به سینمایی «وکیل مدافع شیطان» ساخته تیلور هاکفورد، و سینمای مرعوب کننده نولان که مهدویان نیز از آن کم بهره نبرده است، باید منتظر ماند و دید عنقا با آرمانشهرش چه میکند. اولین سوالی که تا به اینجای قصه برای منِ بیننده به وجود آمده این است که آیا وکلای کاربلد همه شکل زیستهشان مدرن است که برای تولد دخترشان آهنگ تاک داون بگذارند و سیگار برگ بکشند. وکالت حرمت دارد نمیشود آن را با تردستی مقایسه کرد و گفت که هیچ شعبدهبازی روشش را لو نمیدهد. برای جامعه امروز ما چنین مباحثی، جدای از قصه بودن، هیجانانگیز و جذاب است؛ اما باید دید چگونه عنقا فرشته، پردیس پورعابدینی، را که چند روز به اعدامش بیشتر نمانده با خود میکشد.
قضا یا غذا
مسئله اینجاست که حقوق قضایی برای آسیب شناسی اجتماعی تبدیل به داستان میشود یا بر اساس یک آسیبِ اجتماعی داستانی با محوریت حقوق قضایی خلق میگردد. ما تمرکز فیلمسازان امروز فعال در عرصه این رسانه را بر این میبینیم که استفاده خوراکی گونه از این سیستم اجتماعی میکنند. داستانهایی که بر این اساس به وجود میآیند، هر چند اقتباسی از یک نوشته دیگر باشند، به خودی خود تضمینی محسوب میشوند برای بقاء حیات محصول و صرف نظر از این مهم که چنین موضوعاتی تا چه اندازه اهمیت تبدیل شدن به قصه را دارند، قصه بر اساس آن موضوعات نوشته میشود. ما مثلا میتوانیم یک روز کامل روبهروی شعب اجرای احکام بنشینیم و ببینیم از ورودیهای مختلف که عمده آن متمرکز بر مهریه است. اما این اصلا موضوع مناسبی برای حالِ جامعه نخواهد بود. این پرسش برای بیننده به وجود میآید که وقتی فرشته با دستهای خونی از خانه بیرون میزند و حالِ معلومی دارد، چرا نباید کشنده یا شاهد کشته شدن باشد. این کشمکش لازمه یک درام است اما بیش از آن درام را باید با لازمههای اجتماعی ساخت. وکیل در «وکیل مدافع شیطان» وسوسه میشود. کیانو ریوز وسوسه زیستن هرچه بهتر شده و در آخر هم این وسوسه خیالی بیش نمایش داده نمیشود. اما آیا واقعا این آرمانشهرهایی که به اسم سریال در شبکه خانگی ساخته میشوند از «زخم کاری» مهدویان تا همین «گناه فرشته» دغدغهمند اجتماع هستند؟
گناه
وقتی میگوییم گناه یعنی کار خطایی کردهایم که مجازات آن وابسته به تصمیم دیگری است؛ اما مشخصا وقتی از اشتباه و غلط حرف میزنیم آن را میتوان جبران کرد و دل به دریا زد. الان واقعا حامد عنقا میخواهد «گناه فرشته» را به تصویر بکشد یا خطای جبران شدنی او را. متاسفانه عمده تولیدات رسانهای در ایران به پالایش روح منجر نخواهد شد و حتی وقتی تلویزیون «گاندو» ساخته جواد افشار، را میسازد هدفی برای رسیدن به این تعالی ندارد. ناتوانی داستانگو برای داستانگویی یک ابزار رسانهای است. حامد عنقا در داستانگویی ناتوان نیست اما «گناه فرشته» فیلمی ناتوان و در عین حال قلدر است. ناتوان به لحاظ داستانگویی، مثلا وقتی که میبینیم ارتباط ضمنی موجود میان امیر آقایی و لادن مستوفی را که پر از تالی فاسدهای اجتماعی است و قلدر به لحاظ حالت برخورد یک وکیل، شهاب حسینی، در دادگاه با قاضی و نماینده دادستان. وکیلی که حتی به موکل خود هم رحم نمیکند و علیه او حاضر است شهادت دهد، تکلیفش معلوم خواهد بود. این زخم بزرگ بر بدنه قانون از نظر رسانهای و بالاتر از آن اجتماعی خواهد بود و با جدیت میتوان آن را ضدفرهنگی خواند. شبکه خانگی گویا برای خیلیها لذتبخش است چرا که ما «خائن کشی» کیمیایی را هم در آن دیدیم و شنیده شده که عیاری هم میخواهد «ویلای ساحل»یاش را در آن مدیوم عرضه کند. این هشدار برای بقاء سینما در ایران است. این هشدار برای بقاء یک رسانه مهم اجتماعی است که دستخوش افکار اقتصادی شده و با فرض یک آرمانشهر دروغی، آن را به اجتماع حاضر ربط میدهد. مهم این است که آرمانشهرهای مفروض هیچ ربطی به اجتماع الان کشور ما پیدا نمیکنند و دیگر نمیتوان مانند شبهای رمضان منتظر یک «خانه بدوش» یا «متهم گریخت» ساخته رضا عطاران، بود. ما از نولان تنها مدرن بودن را یادگرفتیم، در حالی که هنوز مانند دیروز فکر میکنیم و تنها لباس نو بر تن کردهایم. شبکه خانگی هم در ایران قبل از آنکه واقعا طریقه ساخت آثاری متمرکز بر خانواده در آن آموزش داده شود و حتی چگونگی استفاده آن منتشر گردد وارد یک رقابت دوسر باخت شده.
علی رفیعی وردنجانی