محمد خردادیان؛ مثلث عشقی نافرجام، عنوان به اصطلاح مستندی است که شبکه منحوسِ من‌ و تو تهیه کرده. ابتدا باید این عنوان را از یک پخش تلویزیونی گسترده برداریم و به این رسانه‌های از بدو معاند عنوان شبکه ندهیم. اما حقیقت ماجرا این است که وقتی چنین آثاری به‌طور گسترده در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شوند و البته که برای کودکان در حال بلوغ جذاب است، دیگر نمی‌توان سکوت کرد و باید گفتمانی آلترناتیو داشت. محمد خردادیان اشتباه روایی در قصه‌اش دارد. ما چطور می‌توانیم احساس از بیخ غلط او به اِبی را باور کنیم در حالی که او همسرش را که به گفته‌ی خودش مانند مادر عاشقش بوده نادیده می‌گیرد و به راحتی می‌گوید او را مثل یک دوست، دوست داشتم و بهترین همدمم در تمام این سال‌ها بوده. از طرفی اگر واقعا وجدان احساسی راوی را بیدار می‌پنداریم باید این سوال را از خودمان بپرسیم که چرا با سیاست تمام وقتی که به جین و حمایت‌های او نیاز داشت، از احساسش به ابی حرفی نزد. ماجرا ابدا بر سر دگرباش بودنِ آقای خاص نیست بلکه، محمد خردادیان این‌بار هم بازیچه‌ی سیاست بازی‌های معاندین برای تجاوز به یک فرهنگ ناب است، فرهنگی که او در پایان اشک تمساح برای اِبی می‎‌ریزد و آرزو می‌کند که ای‌کاش هرگز در ایران به دنیا نیامده بود.

رفتار یک رسانه

در این که «محمد خردادیان؛ مثلث عشقی نافرجام» یک اثر دکوپاژ شده و سینمایی است هیچ شکی نخواهد بود اما وقتی اثری عنوان مستند به خود می‌گیرد، باید احترام رجوع به تاریخ در آن دیده شود. راوی با غضب تمام از ایران و تاریخش صحبت می‌کند و حتی وقتی درباره چرایی تصمیمش به خروج از کشور می‌گوید فشردن زیاد دندان‌هایش روی هم از ترس ضد انقلاب خوانده شدن و خاموشی را بهانه کرده. واقعا عجیب است آخرین دست و پا زدن‌های تلوزیون من و تو برای زیست دوباره؛ آن هم با چنین لجبازی‌های کودکانه‌ای. وقتی از رسانه صحبت می‌شود باید به این مهم توجه شود که قاطبه‌ی جامعه چه چیز را خواسته و می‌خواهد. اجتماع ایران وابسته به فرهنگ و تمدنی است که طی چند سال به دست نیامده؛ بلکه تمدن در ایران از بدو ظهور تاریخ شکل گرفته است. اثر مورد بحث مصداق بارز نقض این تمدن است. اولاً: در این مهم احساسی وجود ندارد که بتوان آن را یک مثلث عشقی خواند. در درجه دوم نباید این فکت را نادیده گرفت که ابی در صدایی که ضبط کرده می‌گوید این خانواده و مردم بودند که می‌گفتند از تو فاصله بگیرم چرا که تو خیلی به من عادت کرده بودی. این دقیقا نشانه رفتن فرهنگ و تمدن جامعه است. رفتار رسانه‌ای من و تو زاده یک هوش مصنوعی است. نه آن هوش مصنوعی که هرچه ازش می‌پرسی به تو جواب خواهد داد؛ بلکه یک هوشی که در سیاهی پشتش اسلحه و پول خوابیده. تا به امروز این رسانه حکومت را جدا از مردم عنوان می‌کرد و امروز صراحتا دارد مردم را بی‌فرهنگ و بدون تمدن می‌خواند. بحث بر سر این است که چرا چنین موضوعاتی برای نسل امروز جامعه ایرانی جذاب است،؟یا چرا چنین موضوعاتی را برای جامعه امروز ایران جذاب می‌سازند؟

اُپوزیسیون

سال‌ها پیش که در روزنامه به تازگی مشغول فعالیت بودم از حرف‌های همکاران می‌شنیدم که نباید حرفی بزنیم که جامعه را تحریک به احساساتی‌گرایی سیاسی کند. این فکت برای من به این معنی بود که وقتی ما با سیاست از احساس خودمان صحبت می‌کنیم ممکن است کسی سیاست بیشتری به خرج دهد و احساسش را با آزادی اجتماعی اشتباه بگیرد. بماند این مهم که انسان برای تکامل روانی و جسمی نیاز به جنسیتی مخالف دارد و هیچ دگرباشی نمی‌تواند ادعا کند که با پارتنر خود کامل شده است، وقتی که اشک‌های مانند تمساح خردادیان برای ابی می‌ریزد اما ما فقط یک بُغض نمایشی و نافرجام در روایت او از سرنوشت جینِ دست و پا کَژ شده می‌بینیم، یعنی عزیز من همه این‌ها که دیدید فیلم بوده نه زندگی‌نامه. رفتار اُپوزیسیون در غرب ضد فرهنگ ملت ایران است و مطمئن باشید تا مادامی که این فرهنگ پابرجا است، اُپوزیسیون هم وجود دارد. اگرچه خیلی ناچیز مانند «محمد خردادیان؛ مثلث عشقی نافرجام» برنامه درست می‌کنند و اسمش را می‌گذارند مستند اما نباید غافل شد از قدرت تبلیغات مهندسی شده. تبلیغاتی که می‌تواند با یک ویدئوی ۱۵ ثانیه‌ای در اینستاگرام نسل امروز را به تماشای چنین محصول ضد فرهنگی بکشاند.

علی رفیعی وردنجانی