دفتر یادداشت ساخته کیارش اسدی‌زاده یک جنایت بی‌دقت در حوزه کمدی و جنایی است. تلفیق کمیک و یا طنازی عطاران و معجونی، نتیجه‌ی پت و مت، لورل و هاردی یا نمونه وطنی آن: جمشیدی و درخشانی را نخواهد داد. این دو بازیگر به اندازه‌ای به کاراکتر تشخص طنز می‌بخشند که واقعا نمی‌توان دید در یک کاخ دو پادشاه وجود داشته باشد. اولین برخورد من با متن فیلم‌نامه این سریال از دیالوگ‌های دوست ایرج، معجونی، شروع می‌شود. ما وقتی از اثری در قاموس یک رسانه صحبت می‌کنیم باید میزان تاثیرگذاری آن بر روی مخاطب را در نظر بگیریم. به عنوان مثال در قسمت اخیر «دفتر یادداشت» می‌‌شنویم  که دوست ایرج با کنایه می‌گوید زود تمومش کن، در حالی که چندی بعد مینا ساداتی با ژست یک مدیر، پاسخ می‌دهد و… . روند داستانی برای مخاطب پلتفرم‌ها و سریال‌ها اهمیتی در این فکت‌ها پیدا نمی‌کند. استفاده از چهره‌هایی که شناخته شده‌اند و هرلحظه ممکن است دیالوگ یا حرکتی عجیب غریب را بروز دهند در سینمای خانگی عادی شده. بیننده نمی‌تواند داستان فراموش‌کاری یک پوآروی وطنی را در ذات رضا عطاران باور کند و دلیل آن قطعا این موضوع است که جنایت هرگز با کمدی آبش در یک جوی نمی‌رود.

معما

مرگ برق کار و معمای زنش به تدریج در داستان پررنگ می‌شود اما این رنگ با پیرنگ متن همخوانی ندارد. البته که همچنان معتقدم تماشای سریال کاری است صرفا سرگرم کننده و هنگامی که در کنار خانواده، مشخصا «دفتر یادداشت»، آن را می‌بینیم لذتش چند برابر می‌شود، اما باید این موضوع را در نظر گرفت که مثلا وقتی ما «زخم کاری» مهدویان یا «دفتر یادداشت» اسدی‌زاده را دنبال می‌کنیم، صرف سرگرمی این کار را انجام می‌دهیم یا به دنبال آن هستیم که چیزهایی هم از یک رسانه بیاموزیم؟ مسئله ویژه‌ی من با سریال‌های نمایش خانگی این موضوع است که سرگرمی اولویت قصه شده، حالا با جرات می‌توان گفت: «زخم کاری» مهدویان با کشتن کاراکترهایش و به نوعی الگو برداری از ارّه برای مخاطبانش هیجان می‌آفریند و خودش را به شکسپیر می‌چسباند. همچنین تا به این لحظه خواهیم دید که معما در «دفتر یادداشت» معمای جدی نیست که بار معنایی‌اش جدای از کمدی بودن آن توصیف شود. وقتی در دایره چنین محصولاتی قرار گرفتیم و اگر مقایسه‌ای داشته باشیم، «دفتر یادداشت» حال خوب کُن‌ترینشان است. اگرچه فیلم‌نامه غلط اندازی دارد و برای تفسیر آن، حتی از سوی بیننده، باید استثنا قرار دهیم اما برای لحظاتی که فرزندان در یک خانواده با شوق می‌نشینند و فیلم را به والدین نشان می‌دهند، احترام برانگیز است.

زیرکی

این عادت مخاطب رسانه سینما و تلوزیون در ایران شده که عطاران در هر فیلمی باشد باید بخنداند. در «دهلیز» شعیبی همه منتظرند تا بهزاد با امیرعلی شوخی کند و خنده‌شان منفجر شود. اگرچه فیلمِ نام برده جدی است و جدیت خوبی هم دارد اما ذات این بازیگر در زیرکی خنده‌آور او خلاصه خواهد شد. در «خوابم می‌آد» هم موضوع هر اندازه برای عطاران فیلم‌ساز جدی بوده برای عطاران بازیگر جدی گرفته نخواهد شد. به این ترتیب است که مثلا وقتی او در حال کشف یک معما در «دفتر یادداشت» است بیشتر چهره جک لمون گونه به خود می‌گیرد تا این که یک پوآرو باشد. این زیرکی بازیگر باعث خواهد شد بیننده در برابر داستان تمارض ببیند. ما ایرجی از عطاران می‌بینیم که جلب توجهش بیشتر بخاطر بازیگرش خواهد بود و نه نقش نوشته شده. ما چهره‌ای از مینا سعادتی در نقش یک مدیر ساختمان می‌بینیم که قرار است غیر از مادر پیامبر در «محمد (ص)» باشد اما این ذات و زیرکی بازیگری نمی‌گذارد. نکته ویژه این است دوست ایرج هم، حسن معجونی، بیش از بهرام کیهانی در «مسافران» اثر رامبد جوان نیست. پس بازیگران در سینمای خانگی ایران بیشتر شبیه مانکن‌هایی هستند که از هوش مصنوعی برخوردارند. به تازگی تبلیغات زیادی از سریال‌های در حال پخش در شبکه خانگی می‌بینم غافل از این نکته که شبکه خانگی باید معرف باشد و نه مصرف کننده. سریال «خسوف» بیشترین معرفی را در میان عناوین حاضر در این مسابقه داشته اما آن فقط یک نمونه است و خیلی کم. «دفتر یادداشت» اگرچه فاصله زیادی تا مطرح شدن دارد اما تماشای آن فرصتی است لذت‌بخش و امیدوارم در ادامه تبدیل به «زیر نظری» دومی نشود که بی‌خود آن را کش داده‌ایم.

علی رفیعی وردنجانی