جانشین استفن کینگ عجیب غریب خوب است. مجموعه کتاب‌های شاهکارهای ۵ میلی‌متری نشر اُفق از ارزشمندترین گنجینه‌های ادبی موجود در کتابفروشی‌های ایران است. اگرچه به ذات با تعویض نام این داستان از سوی مترجم مسئله دارم اما ترجمه او به راستی روان و خواندنی است. اخلاق نام داستان کینگ است که شیوا مقانلو در ترجمه، همانطوری که درمقدمه به آن اشاره کرده، آن را «جانشین» نام‌ نهاده. در صفحه بعد مقدمه نویسنده را می‌خوانیم. او خاطره‌ای از دوران تحصیلی خود تعریف می‌کند و در این مجادله این نکته مهم کشف می‌شود که فقر اقتصادی منجر به فقر فرهنگی خواهد شد اما به ذات فقر فرهنگی با خودش فقر اقتصادی نمی‌آورد. اگرچه صراحتا نویسنده به این مهم اشاره نمی‌کند اما همین که زمانی خون خود را برای امرار معاش می‎فروخته آن هم در آمریکا خیلی گفته نهفته در آن است. در صفحات بعد داستان شروع می‌شود؛ داستانی که به مراتب خواننده فیلم‌بین را به یاد «نهنگ» آرونوفسکی می‌اندازد.

داستان چه می‌گوید؟

به عنوان مطالعه‌گر جدی ادبیات و سینما باید این نکته مهم را یادآور شوم که تالی فاسدهای موجود در ادبیات پسارستاخیزی اجازه بروز هرگونه اندیشه ماورایی را به خواننده و مشخصا نویسنده خواهد داد. داستان بلند کینگ اگرچه شاید معنا و مفهومی عمیق داشته باشد اما همین‌که در سطح می‌خوانیم کسی که خود را بی‌گناه عنوان می‌کند می‌خواهد یک‌گناه در زندگی‌اش انجام دهد و… از نظر فرهنگی خطرناک است. ادبیات کینگ به مراتب مورد استفاده سینما و کارگردانی چون دارابونت شده: «مسیر سبز»، «رستگاری در شاوشنگ»، «مه»، کوبریک در «درخشش» و… و این نکته مهم در آن یافت می‌شود که این یک نمایش است. نمایشی رودر روی زندگی. در این یادداشت قصد پرداختن به آثار اقتباسی در سینما از ادبیات کینگ را ندارم اما لازم دیدم تا اشاره‌ای به آن داشته باشم. در داستان بلند «جانشین» تعارض نفسانی تبدیل به یک نقض از سوی شخصیت‌های داستان خواهد شد. درواقع ماجرایی که برای خواننده تعلیق ایجاد می‌کند چگونگی پرستاری از یک آدم ناتوان و سن و سال دار نیست بلکه چگونگی برخورد با خواسته او است. آیا آنچه ما درست و خوب می‌دانیم در ذهن دیگران هم درست و خوب است؟ این برداشت در سطوح بعدی داستان برای خواننده به‌دست می‌آید و این نکته را یادآور می‌شود که ما با یک داستان چند لایه طرف هستیم. داستان در هر صفحه که جلو می‌رود یک لایه به سطح خود اضافه می‌کند و خواننده نباید این مهم را فراموش کند که همچنان با یک خواسته نامتعارف از سوی یک آدم ناتوان روبه‌رو است.

کینگ چرا دوست داشتنی است؟

ادبیات پسارستاخیز به مولف این اجازه را می‌دهد تا چیزی حتی بیش از توانایی تصور خواننده و خود را خلق کند فکت‌هایی که شاید هرگز به‌وجود نیایند و وجود نداشته باشند. به عنوان مثال در داستان مورد بحث ماجرایی را دنبال می‌کنیم که امکان روی‌دادن آن برای دیگری صفر است اما این امکان برای هرکسی وجود دارد که آن را متوهمانه تصور کند. کینگ استاد قصه‌گویی است. می‌داند چگونه مخاطبش را به اوج ببرد و زمین بکوید. این تکنیک با اصرار بر نوشتن برای نویسنده به دست‌ آمده. اساسا نویسندگی عملی تجربی است. مولف در روایت‌هایش شعور خود را در برابر شعور مخاطب به چالش می‌کشد. در کتاب «قصه نویسی» براهنی می‌خوانیم که: داستان صعود و نزول شخصیت در بُعد زمان است. مشخصا در داستان مورد بحث شخصیت صعود و نزول خود را در بُعدی از زمان توسط دیگری به چالش می‌کشد و این همه توانایی نویسنده در قصه‌گویی است. «جانشین» کسی است که قرار است به جای دیگری عملی را انجام دهد؛ جدای از آن‌که این عمل اخلاقی است یا خیر، او باید به عنوان یک کارگر، فرمان‌بردار باشد. فرهنگ علاوه‌بر کاربردهای زبانی متعددی که ایجاد می‌کند، بر روی رفتار آدم‌ها و واکنش‌های رفتاری آنان تاثیر مستقیم دارد. فرهنگ تولید شده به واسطه ادبیات کینگ یک مجادله نفسانی امروزی به شیوه داستایوفسکی است. ادبیات داستایوفسکی به قامت کلاسیک خود جدالی میان شک و ایمان تولید می‌کند و ادبیات کینگ به شکل مدرنی جدالی است میان نفس و خواسته. خوانش داستان بلند «جانشین» این فرصت را به خواننده می‌دهد تا با یک دکتر خواب، خواب‌هایی را که حتی در خواب خود نمی‌بیند، ببیند. این فرصت را غنیمت بشمارید.

علی رفیعی وردنجانی