آبیتر از عشق نوشته شهرزاد فخر که توسط نشر مشعل در اصفهان به چاپ رسیده، یکی از دستآوردهای فرهنگی ادبیات ایران در راستای حفظ نظام خانواده، دوست داشتن و دوست داشته شدن است. در مواجهه اول با این رمان شخصیتهایی را میبینیم که شدیدا خواننده را با جهان فرهنگی غالب زیسته در کشورمان یادآوری میکنند. اینکه مولف تا چه اندازه در حفظ اُرگانیک چنین فرهنگ و تمدنی موفق بوده وابسته به رفتار احساسی و هیجانی خواننده است اما آنچه اهمیت دارد، تزریق ارزش به کاراکترهایی مانند «عزیز» است. مادربزرگها و پدربزرگهایی که در قصههای ایرانی راوی دانای کُل محسوب میشوند و دلسوز جمع خانواده و اجتماع. داستان با چرایی این مسئله که چشمان شخصیت، خاطره، آبی است آغاز میشود. چراییها مسئله مولف نیست بلکه چگونگی برخورد با گذشته کاراکتری مانند پدر خاطره، منظور است. مولف در این داستان نه مانند پرینوش صنیعی که یک متد زنانه را در قصههایش، مشخصا در «سهم من»، ارائه کرده، منظور دارد بلکه میخواهد جایگاه فرهنگ خانواده ایرانی در مواجهه با یک عشق مقدس را نمایش دهد. البته که صنیعی نیز در ارائه ارزشهای این فرهنگ از منظر روانشناسی کوشیده اما مشخصا «آبیتر از عشق» تقدیس بخش این جایگاه و نظام فرهنگی غالب در کشور است.
پُکهای عمیق به سیگار
رویا کیست که هربار نامش بر زبان میآید حال پدر خاطره دگرگون میشود؟. بازار ادبیات ایران پر از عناوینی است که م.مودبپور، فهیمه رحیمی، زویا پیرزاد، گلی ترقی، فریبا وفی و… را شامل شده که به نوعی این رمانها بدنه فرهنگی جامعه ادبی در کشور است. اما مشخصا فخر در «آبیتر از عشق» سعی میکند واژهها را به نوعی انتخاب کند که تعاریف فرهنگی در تضاد با ارزشهای تمدن تاریخی نباشد. این برای یک نویسنده دستآورد بزرگی است که بتواند همچنان اندیشه مدرن و پویایی به خوانندگانش ارائه دهد در حالی که قداستی برای تاریخ و فرهنگ کشور خود قائل است. با متری دیگر اگر رمانهای خارجی مانند «بلندیهای بادگیر» امیلی برونته را در نظر بگیریم به این نتیجه میرسیم که: در ابتدا داستان معرف فرهنگ و سلیقه خود است و سپس شیوه عاشقی یا هر اُبژهی دیگری را مطرح میکند. در رمان مورد بحث این رویا برای خاطره تکرار میشود که او با جهانی نه مانند پدر، مردانه، اما قابل لمس مواجه میشود که بیشتر و بهتر او را درک کند. نگاه خیره پدر خاطره به نقطهای نامعلوم و پُکهای عمیق او به سیگار نشانهای از یک حسرت و اندوه بزرگ است. اندوهی که روزی باعث شکوه میشود. از نظر فلسفه نیز زمان همواره در گذشته اتفاق میافتد زمانی که آنتروپیاش روبه جلو باشد همچنان بدون کشف و شهود باقی مانده است؛ این مسئله که شخصیت داستان، خاطره، در فصول ابتدایی رمان به دنبال چیستیهایی در گذشته زندگی پدرش میگردد به نوعی آنتروپی ژنتیکی دوار است. در حقیقت خاطره همان کودکی رویا است که اکنون شمایل بیانتهایی برای خواننده بهوجود آورده است.
بازمانده
«آبیتر از عشق» تعریف درستی از فرهنگ ایرانی در مواجهه با احساست مدرن و پویا است. شهرزاد فخر به تنهایی بار آنچه تداوم فرهنگی در مواجهه با نسلهای آینده شناخته میشود را به دوش میکشد و در این راه خطیر سربلند بیرون میآید. احساس بازمانده از خوانش این رمان در خواننده موجب همگرایی و توجه بیشتر او به سلسله مراتب تمدنی و فرهنگی کشور است. تنها با ادبیات میشود فرهنگ یک کشور را نجات داد و برای نجات دادن ادبی فرهنگ یک کشور نیاز به داستانهایی داریم که از دل خانواده و برای حفظ آن بنیان که در راس آن «زن» قرار دارد، برآمده باشند.
علی رفیعی وردنجانی