چرا می‌نویسم به قلم جرج اُروِل، چرچیل ادبیات، صریحا تحریف ملی‌گرایی تورگینُف در «رودین» است. از تعریف من‌درآوردی “فاشیسم” تا الصاق “کاپیتالیسم” به آن و طرفداری ضمنی از “سوسیالیسم” می‌تواند راه‌برد سیاسی این نویسنده البته چیره‌دست را در ادبیات مشخص کند. اول از همه باید به این نکته مبرهن در «چرا می‌نویسم؟»  اُروِل اشاره کنم که وطن‌پرستی، نه به معنای ایمان و غیرت بر ذات وجودی وطن بلکه به معنای گسترش مرزها با دلیل و سند، در جای جای متن موج می‌زند. تورگینُف، از دیگر نویسندگان چیره‌دست روس، در ابتدای کتاب خود، «رودین»، در دو جمله حجت را بر همگان تمام می‌کند: “وطن بدون هریک از ما ممکن است باشد اما ما بدون وطن هیچ هستیم و باید از جهان وطنی ذهن خود دوری کنیم. هنر، فرهنگ و… بدون وطن معنایی ندارد”. علاوه‌بر آن که دیدگاه شخصی مولف در این جمله کوتاه نهادینه شده، شخصیت اصلی کتاب، رودین، سعی در بازنمایی واقعیت‌هایی از جهان وطنی دارد. این درحالی است که اُروِل در «چرا می‌نویسم؟» شمایلی تاریخ‌انگارانه از سیاست‌های بعضا غلط خود در داستان‌هایش می‌سازد. در حقیقت آن‌چه باعث ساختارگریزی نویسنده از تعاریف عامینه از انگلستان و سیاست‌های سنتی و رسمی آن می‌شود، شناخت از عقبه تاریخی است.

راوی روزهای بی‌تاریخ

انحصار طلبی نویسنده برای بازسازی معنایی “سوسیالیسم”، “کاپیتالیسم” و “فاشیسم” از برخوردهای جالب اُروِل با موضوع چرایی نوشتن و از خود چیزی به‌جای گذاشتن است. او که هیتلر را صراحتا در این بیانیه متهم به تحریف “فاشیسم” می‌کند و این ایده‌ئولوژی سیاسی را دستاورد یک مهربانی جهانی می‌داند در حال نقد همه جنگ‌های تاریخ بشر است. نکته‌‎ای که در «چرا می‌نویسم؟» اُروِل نهفته آن است که شخص، منظور خواننده، دچار بمبارانی از اطلاعات غلط می‌شود و باید برای بازتعریف همه آن‌ها پژوهش کند. این نکته در معنای خاص علاوه‌بر آن‌که باعث کوشش بیشتر خواننده خواهد شد نمودار مطالعاتی وی را افزایش می‌دهد؛ اما در معنای عام پرخطر و سیاست‌زده است. ما وقتی از نویسنده‌ای این‌چنین تالیفی می‌خوانیم از نظر عامیانه، ناخودآگاه درگیر فراز و نشیب سلسله پیشینه ادبی او می‌شویم و با خود می‌گوییم: چه جالب پشت این نوشته‌ها چنین اندیشه‌ای پنهان است. این درحالی است که یک پژوهشگر ادبی تماما سعی می‌کند بیابد آن‌چه را باعث شده نویسنده، طبق گفته خود، زیر ترکش و گلوله باران دشمن در پناهگاه بنگارد، پیدا کند. روزهای بی‌تاریخ دقیقا چنین ایامی هستند که ما نمی‌دانیم کدام سرباز دلش برای وطنش تنگ شده و با بُغض جلوی دشمن فریاد می‌کشد. به باور من این کتاب خاطرات غیرارادی نویسنده دربرابر همه آن‌چیزی است که از تاریخ و سیاست‌هایش نمی‌داند. «چرا می‌نویسم؟» در تلاش برای ساخت یک جهان وطنی است که آن را وطن می‌داند و خواننده‌اش را به جرم ناآگاهی به سوی خود می‌کشد. جُرج اُروِل نه تنها یک هنرپیشه ادبی است که بازی با کلمات را همانند یک بازیگر سلبریتی بر صحنه خوب می‌داند، بلکه سیاست‌بازی است که از سیاسیون متنفر است. شکل قالب رمان‌های او چه کوتاه و چه بلند این واقعیت را تکرار ‌می‌کنند که نویسنده دلش می‌خواهد امپراطور باشد. به شخصه آن‌چه باعث شد این کتاب را مطالعه کنم فهمیدن چرایی اندیشه ضد “فاشیستی” یک وطن‌پرست بود؛ اما با مطالعه آن متوجه شدم نویسنده با تحریف ایده‌ئولوژی سعی در بازتعریف یک واقعیت ناهنجار دارد. مسئله من سیاست‌زدگی نویسنده به عنوان یک راوی رویا نیست بلکه با تحریفِ در لفافه “ایسم‌ها” از سوی نویسنده مشکل دارم. او صراحتا چیزی را نقد می‌کند که عمری است خود برای آن می‌جنگد. مقایسه رفتاری این نویسنده با تورگینُف در مواجهه با ادبیات باعث می‌شود خواننده، خاص و عام، تعریفی امروزی از وطن به دست‌آورند که به هیچ عنوان بد نیست و اتفاقا می‌تواند سرمنشا یک «چرا می‌نویسم؟» دیگر باشد.

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی                  

چاپ شده در روزنامه هفت صبح