فرشید قلیپور از مهمترین و فعالترین هنرمندان عرصه تئاتر و سینما در کشورمان است و گفت و گو با او میتواند انگیزهبخش علاقهمندان به این هنر باشد. شما را به مطالعه این گفت و گوی جذاب دعوت میکنم.
از کی به نوشتن علاقهمند شدید؟
نوشتن را از سال ۸۷ آغاز کردم. در حقیقت باید بگویم برایم اتفاق افتاد. دوستی به من زنگ زد و نمایشنامهای سفارش داد برای اجرا در مدارس. بیدرنگ پذیرفتم در حالی که تا آن روز چیزی ننوشته بودم. این شد نشستم و خیلی جدی یک نمایشنامه نوشتم. آن اجراها هرگز اتفاق نیفتاد و نمایشنامه روی دستم ماند. تا اینکه تصمیم گرفتم به چند نفر ارایه بدهم تا بخوانند و نظرشان را بگویند. خوشبختانه بازخورد خوبی دریافت کردم. حتا به پیشنهاد دوست دیگری نمایشنامه را در یک جشنواره شرکت دادم. آن جشنواره موضوعی بود و متن من ربطی به آن موضوع نداشت؛ اما شرکت کردم. یکی از داورهای آن جشنواره نادر برهانیمرند بود. مرا دید و گفت نمایشنامهای که نوشتی به لحاظ ساختار و شخصیتپردازی و دیالوگنویسی عالی شده اما ارتباطی به موضوع جشنواره ندارد. ذوق کردم. گفتم من با همین حرف شما جایزهام را گرفتم. این شد که پس از آن جدی و مستمر به نوشتن پرداختم. با نمایشنامه شروع کردم. هم کودک و عروسکی و هم صحنهای و بزرگسال. آن را عامدانه به صورت موازی پیش بردم که به صورت مجموع در هفده جلد کتاب چاپ شد. فیلمنامه هم نوشتهام. هم سینمایی و هم سریال. به امید روزی که بتوانم بسازمشان. نوشتن را پژوهشهای سینمایی و تئاتری پیش بردم و هفت جلد کتاب دربارهی آثار و اندیشهی استاد بهرام بیضایی نوشتم. یک کتاب پژوهشی تئاتری هم در دست چاپ دارم. یک کتاب هم دربارهی فلسفه نوشتم که در فصلی از آن به سینما و تئاتر از نگاه فلسفه پرداختم. چند دفتر شعر و دو داستان هم آمادهی چاپ دارم.
نوشتن چه احساسی به شما میدهد که در بقیه امور نمیتوانید پیدا کنید؟
راستش اینگونه نیست که نوشتن را از کارهای دیگرم جدا کنم. درست است که نوشتن برای من جدی است و بیشتر از هر فعالیت دیگری، نوشتهام؛ اما برای خودم این مرزبندی وجود ندارد. من فیلمسازی، تهیهکنندگی و برنامهسازی در تلویزیون و نیز بازیگری تئاتر را به صورت جدی دنبال میکنم و معتقدم کار هنر یعنی تولید اندیشه و افزایش آگاهی. هنرمند باید تواناییهای خودش را بشناسد و اگر فهمید که نبوغ یا استعدادی در رشته یا رشتههایی دارد، درنگ نکند. فرصت زیستن محدود است و باید در محدودهی عمری که در اختیار داریم، بکوشیم تا بر جهان پس از خود تاثیر بگذاریم. همچنان که پیشینیان ما چنین کردند.
چرا درباره بهرام بیضایی علاقهمند به پژوهش هستید و به نوعی منبع وسیعی از بهرام بیضایی را در ذهن دارید؟ این مقوله چگونه به ساخت مستندی درباره او ختم شد؟
آقای بیضایی را از حدود ۱۷ سالگی شناختم. همان سالها که به کنکور نزدیک میشدیم و من به شدت علاقمند بودم در کنکور هنر شرکت کنم. البته پیشتر «باشو غریبهی کوچک» را از کانال دو تلویزیون دیده بودم و «شاید وقتی دیگر» را یک عصر جمعه از کانال یک که فیلم سینمایی پخش میکرد. یک کتاب هم از ایشان خوانده بودم به نام پهلوان اکبر میمیرد. همهی شناخت من از ایشان در همین حد بود و میدانستم آثارشان بزرگ و مهم هستند. اما در سن و سال نوجوانی درک و تحلیل چندانی از آنها نمیتوانستم در ذهن بپرورم. تا اینکه به عنوان یکی از منابع کنکور هنر، کتاب نمایش در ایران را خواندم. از همان جا شیفتهی این شخصیت بزرگ شدم و شروع کردم به پیدا کردن فیلمها و تهیهکردن کتابهای دیگرشان. هرچه پیشتر میرفتم بیشتر علاقمند میشدم. با جهانی پر از رمز و راز روبهرو بودم که مملو از شگفتی بود و همین مرا جلوتر میبرد. تا اینکه به این باور رسیدم که بهرام بیضایی نقطهی تلاقی سینما و تئاتر در ایران است. ایشان که خودش بر قلهی هنر این مملکت ایستاده، در فیلمسازی، در اجرای تئاتر، در نوشتن انبوده نمایشنامهها و فیلمنامهها و نیز آثار پژوهشی فراوان، یگانه است و باید بیشتر و بیشتر برایش وقت گذاشت و آثارش را زیست کرد. این شد که تا امروز همواره در حال کشف و شهود در آثار بهرام بیضایی هستم و هر روز چیزهای بیشتر از آثارشان میآموزم. در سال ۹۶ بود که اولین کتاب پژوهشی من دربارهی ایشان چاپ شد و من بسیار از این بایت خوشحال بودم. کتاب را به دست ایشان رساندم و نامهای دریافت کردم که سراسر محبت در آن جاری بود و باعث شد انرژی بیشتری برای ادامهی کارم دریافت کنم. تا اینکه یک روز حس کردم جای یک مستند دربارهی آقای بیضایی در سینمای ما خالی است. چند مستند کوتاه ساخته شده بود ولی من هدفم مستندی بود که جامع و مبسوط باشد و به همهی زوایای آثار ایشان بپردازد. لذا هرآنچه از ایشان ظرف بیست سال گذشته آموخته بودم را پشتوانهی پژوهشی ساخت نخستین مستند بلند مستقل سینمای ایران دربارهی استاد بهرام بیضایی قرار دادم و کار را آغاز کردم. خوشبختانه فیلم را به دستشان رساندم و نامهی دیگری از ایشان دریافت کردم که نقطهی عطف زندگیام شد.
درمورد آثاری که تا به امروز نوشتید توضیح دهید که دغدغهمندی شما نسبت به آثار چه بوده؟
من نمایشنامهی صحنهای مینویسم به این نیت که بتوانم آنها را روی صحنه ببرم. البته که خودشان هریک اثری مستقلی هم به شمار میروند و میتوانند با هر کارگردانی، طعم اجرا را بچشند. فیلمنامه مینویسم چون قصد دارم فیلم بسازم. البته چندین کار به سفارش دوستان هم نوشتهام و مینویسم. نمایشنامهی کودک و عروسکی هم مینویسم چون اول دغدغهی خودم هست، دوم اینکه متاسفانه کمتر به این گونهی ادبیات نمایشی توجه شده است. در حالی که یکی از پایههای مهم فرهنگ ما داستانها هستند؛ همانها که از کودکی برای بچهها روایت میشوند. کودک خیالپرداز امروز، پیشبرندهی جامعه در روزگار آینده هست. پس نباید از کنار این مقوله به سادگی گذشت. خوشبختانه چندین نمایشنامهی من که برای کودکان نوشتهام توسط دوستان و همکارانم روی صحنه رفته و نتیجهی خوبی هم داده است که برای من بسیار مایهی خوشحالی است.
برای آینده چه فکرهایی دارید؟
چند کتاب آمادهی چاپ دارم که دلم میخواهد به زودی انجام شوند. یکی دو فیلمنامهی سینمایی دارم که منتظر سرمایه هستند برای ساخت. دو سه فیلمنامه برای سریال و مینیسریال دارم که دوست دارم آنها را بتوانم بسازم. چاپ مجموعهی شعرهایم هم از دغدغههای دیگرم هست. همچنین در حال کار بر روی دو تا از نمایشنامههایم هستم که بتوانم برای اجرای روی صحنه آمادهشان کنم.