اسرار کوهپایه | بالشت ها | درباره تئاتر

اسرار کوهپایه به نویسندگی و کارگردانی فرشید قلی پور که دی ماه در سالن تئاتر آبان تهران هر شب ساعت ۲۰:۳۰ به روی صحنه می رود، اثری امروزی از یک آرتیست کلاسیک – نوآر است. در حال حاضر نمایش در کشور ما و مشخصا این تئاتر در انزوای کامل به سر می برد. باید دید چرا نمایش هایی مانند «اسرار کوهپایه» با استقبالی در خور پایتخت کشوری که هنرش زبان زد است روبه رو نمی شوند؟ یا بهتر است این طور بگوییم که چرا اجازه چنین استقبالی نمی یابند؟ در ادامه با نگاهی اجتماعی به داستان این نمایش این موضوع را روشن خواهیم کرد.

خفگی

داستان این نمایش در تداوم روایت از قتل های زنجیره ای زنان ۴۰ تا ۵۰ ساله توسط یک مرد اتفاق می افتد. مردی که برای رهایی از شک به خود، قاتل را در دیالوگی یک زن خطاب می کند. مهمترین وجهه داستانی – اجتماعی نمایش «اسرار کوهپایه» برخورد مردانه با زنان قصه است. برخوردی که بیشتر ناخودآگاه جامعه امروز از دوست داشتن و دوست داشته شدن را نمایش می دهد. آذین رئوف در نقش پلیسی که خود را یکی از ساکنین آپارتمان آقای قاتل جا می زند با بیان حس تکبر واپس گرایانه و استیصال در عدم پرداخت به دوست داشتن تا آخرین لحظات بیننده را شوکه نگاه می دارد. شیرین صمدی هم که در نمایش نقش کسی که از ساکنین کوهپایه بوده و… ، حسی سمپاتیک با بیننده امروزی نمایش در ایران برقرار می کند. اما محمد عسگری به عنوان تنها مرد حاضر روی صحنه چرا که ما اسماعیل باستانی را تنها به عنوان گوینده خبر در تلوزیون قصه می بینیم، به نظر من که سلیقه شخصی است آنطور که باید حس نفرت و شوک را ایجاد نمی کند در واقع پیش بینی آنکه او قاتل است کار آسانی است. یک بیننده مرد با مرد این قصه همذات پنداری نمی کند که البته بخش پیچیده آن از هوشمندی مولف است. در واقع مولف می خواهد با ایجاد عدم سمپاتی از جانب بیننده مسئله بی اهمیتی به قتل های زنجیره ای و ریشه یابی روانی آنها در جوامعی مانند ایران را بیان کند. یک مثال اجتماعی: ما در ابتدای شیوع کرونا در کشورمان با شنیدن خبر آمار فوت روزانه هموطنان شوکه می شدیم اما پس از چند وقتی برای  آمارهای شوک کننده بیشتر جوک درست کردیم و برایمان مسئله ای پیش پا افتاده شد. جامعه در حال خفگی توسط بالشتی است که با دستان یک بیمار روانی در حال فشار داده شدن بر دهان ها است.

میزان سن

اما آنچه ژانر مولف را در قالب کلاسیک – نوآر برایمان آشکار می کند، میزان سن این نمایش است. اگر چه در پرانتز این موضوع را اشاره کنم که سالن نمایش به عنوان یک بلک باکس قابلیت های نمایشی کمی دارد. فرشید قلی پور از این قابلیت های کم بیشترین بهره را می برد. بازی با نور، انتخاب رنگ، چیدمان اکسسوار صحنه، و از همه مهمتر آنکه بازی کاراکتر ها هویت یک آپارتمان مخوف که توسط یک قاتل اداره می شود را آشکار می کند. بدین گونه که حرکت بازیگران در صحنه تصویر درستی از معماری میزان سن در ذهن بیننده می سازد. تنها مسئله ای که به عنوان یک مخاطب جدی تئاتر و نه منتقد با میزان سن دارم آن است که هنگامی که کاراکترها برای تماشای اخبار در کنار یک دیگر می نشینند پشت به مخاطب دارند. ما در این جا چیزی از میمیک بازیگران، دراماتورژی، میزان سن و احساسات حاصل از یک خبر هیجانی نمی بینیم. درواقع همه چیز از ما پنهان می شود. از سوی دیگر در لحظاتی از نمایش دختران مشکی پوشی می بینیم که همگی یک بالشت سفید را محکم در بغل دارند و خیره به چشمان تماشاگران به صورت گروهی با قدم های کابوس وار به سمت آنان می آیند. این کابوس در نمایش به زیبایی تداعی می شود. می بینیم که کارکتر شیرین صمدی بیان گر خانمی در جامعه است که انرژی زیادی دارد به همسایگان مطمئن است و از همه مهمتر در بیان احساساتش توانایی بالایی دارد. او تنها کسی است که شب ها درب آپارتمان خود را قفل نمی کند و تنها کسی است که توسط قاتل زنجیره ای قصه به قتل می رسد. تنها کسی است که شمایلی کلی از خانم های امروزی جامعه ما دارد. این نکته را بارها به آن اشاره کرده ام اما بازهم جای تذکار دارد که به عقیده من جنسیت زن در یک جامعه تنها عنصری است که می تواند آن جغرافیا را به سوی تمدن و فرهنگ هدایت کند و در این نمایش این جنسیت به صورت زنجیره ای به قتل می رسد و چه قدر عالی تر آنکه توسط یک خانم دستگیر می شود. برای تماشای «اسرار کوهپایه» باید اولویت بندی کرد و به نظر من نگاه ویژه ای به جامعه دارد که با نگاه و سلیقه مولف که البته یک بیضایی شناس درجه یک است تلفیق شده و می تواند پدیده ای مانند «سگ کشی» و «وقتی همه خوابیم» را با زبان امروزی و حتی اسامی امروزی مانند: جسی، تدی و… بیان کند.

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی