نام تمام مردگان یحیاست / یادداشتی بر رمان عباس معروفی

نام تمام مردگان یحیاست نام آخرین رمان عباس معروفی است . رمانی که علاوه بر شاعرانگی ردپایی از خاطرات غیر ارادی و  هم زمانی ذهن در آن دیده می شود . عباس معروفی با تکیه بر فرمول مارسل پروست و شهرزاد قصه گو در ایجاد اعجاز خاطرات در زبان شخصیت ها توانسته مفهوم کلام را با تکیه بر شاعرانگی خود مانند مِهِی از دریچه ادبیات استخراج کند . خاصیت مِه سکوت ، آرامش و زیبایی همراه با ترس از ناپدید شدن در آن است که به خوبی همه این ویژگی ها را می توان در «نام تمام مردگان یحیا است» لمس کرد .

پنجره ای روبه بیابان

داور که شش فرزند خود را از دست داده اکنون با تولد فرزند جدیدش حیاتی دوباره می گیرد . به اتفاق نظر همسر خود دولیلی نام او را یحیا می گذراند و مدام شش فرزند مرده خود را در او جست و جو می کنند و … . روایت هایی منسجم که یک کل نامحدود از اندوه باقی مانده در پدر خانواده را بیان می کنند خاصیت قصه گویی از جنس هزار و یک شب را دارند ، داستان هایی که با وجود سادگی از اعجاز بالایی برخوردارند . به عنوان مثال : پادشاهی که دختر خود را به عقد آب انباری خشک در می آورد و پس از آن برکت فراوانی زمین ها و زندگی مردم را در بر می گیرد نمونه ای اعلا از قصه هایی است که سینه به سینه گشته اند و راویان متعدد به آن چیزی اضافه کرده اند . استعاره های شاعرانه ای که عباس معروفی در «نام تمام مردگان یحیا است» به کار برده خواننده را یاد اشعار هایکو و سپید می اندازد . تعبیری که از باز و بسته شدن دهان ماهی در بیابان می کند دو ویژگی درونی و بیرونی ناپیدا دارد . اول اینکه راوی می خواهد تصویر کاملی از حسرت شخصیت داستان برای از دست دادن فرزندانش به وجود آورد و دوم باز و بسته شدن ادامه دار دهان ماهی نشانه از انگیزه و امید او نسبت به یحیا و آینده است . معروفی پنجره ای رو به بیابان باز می کند و ماهی در حال مرگی را نشان می دهد که با عدم آگاهی نسبت به آینده و شرایط کنونی هنوز امیدوار است .

دولیلی

عشق مسئله ای است که هر نویسنده ای سعی دارد به بهترین شکل آن را نمایان کند . تواتر ادبی به وجود آمده از احساس داور نسبت به همسر خود ، دولیلی ، ثابت می کند هیچ کس و هیچ چیز به اندازه او اهمیت ندارد . نام هایی که معروفی برای شخصیت های رمان خود انتخاب کرده همگی دارای ویژگی محلی – فرهنگی هستند مانند : مُلازلیخا که نمادی از دلبری و دانایی زنانه در قصه است . اما نام دولیلی چند وجه متقارن در داستان به وجود آورده . شخصیت مادری کاملا ایرانی است که همواره در جان نثاری اول و سود جویی آخر است . تداعی گر قصه لیلی است که با اضافه کردن واژه «دو» به ابتدای آن احساسی دوچندان به وجود آورده . احساس دوطرفه ای که داور و دولیلی به یک دیگر دارند هرگز اراضا کننده عشق زنانه دولیلی نمی شود و عطش او برای بخشیدن آرامش بر تعریف همیشگی عشق صحه می گذارد : عشق همواره پدیده ای یک طرفه است .

بسی رنج بردم در این سال سی

پروسه سی ساله ای که عباس معروفی برای اتمام «نام تمام مردگان یحیا است» طی کرده نشان از تعهد او به ادبیات دارد . از اردیبشهت ۶۸ در ایران تا اردیبهشت ۹۷ در برلین راه درازی را طی کرده و در این راه سی ساله انباشت تجربی او به لحاظ ادبی و احساسی به تکامل رسیده است . مرگ در این رمان شاعرانه و آرام پیش می رود . همانند نویسنده ای که در هنگام تایپ آخرین رمان خود ، می میرد ؛ بدون آنکه کسی واقعه ای دردناک احساس کند . این قصه دردناک ترین روایتی است که از اندوه پدران برای فرزندان نوشته شده است . معروفی که پیش از این نیز با نوشتن «فریدون سه پسر داشت» نسبت به پدر خود ادای احترامی غم انگیز کرده بود بار دیگر بر گفته پروست صحه می گذارد که اندوه تنها گرانشی است که انسان را برای بازآفرینی یک پدیده غم انگیز به شکل هنرمندانه جذب می کند .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی / چاپ شده در روزنامه هفت صبح