ملکوت / بهرام صادقی در جست و جوی جن و آقای مودت

ملکوت هم اندازه بوف کور هدایت نیست . بلکه ملکوت شکل اسطوری ای ادبیات ایران است که زیر یوغ هزار و یک شب مانده و در باتلاق عشق و آرامش دست و پا می زند .

همیشه مولف

بهرام صادقی در تمامی داستان کوتاه های خود بدیع ظاهر شده است و این ویزگی منحصر به فرد جذبه نویسنده و شخصیت های یک روایت را افزایش می دهد . درواقع از لحظه ورود بهرام صادقی به داستان ، هفته گذشته و حلول جن در آقای مودت ، تا شبی که مانند قیامت تیره تار می شود مولف به ایجاد رموز توسط جملات فکر کرده است و اینگونه می شود که لذت کنجکاوی در مخاطب افزایش یافته و برای ادامه و تکرار خوانش آن حریص می شود .

جن زیبا

صادقی ملکوت را به زیبایی روایت کرده است . حضور جن در فرهنگ این داستان نه تنها ترسناک به نظر نمی رسد بلکه به لحاظ زیبایی شناسی بسیار کاربردی و جذاب است . البته که ترس و هیجان در این اثر به طور وسیعی به آقای مودت تزریق شده است اما این ترس به مخاطب انتقال نمی یابد بلکه در حد یک روایت خاطره آمیز باقی مانده است . به همان اندازه که برای مخاطب وقایع این داستان جذاب است برای شخصیت در هنگام مواجهه مخاطره آمیز و ترسناک است و این زیبایی در تضاد با یک دیگر می تواند کشمکش عظیمی را میان مخاطب و مولف به وجود آورد .

محترمانه

به لحاظ تکنیکی ملکوت یک گام از بوف کور هدایت جلو افتاده است و به لحاظ فلسفی همچنان جغد نابینای هدایت برتر است . اما همه این تفاسیر نشان دهنده اهمیت این دو داستان در ادبیات کشورمان اند و امیدوارم با اهتمام بیشتر به ادبیات و تاریخ فرهنگی ایران تمدن را به جامعه کشور خود بارگردانیم .

برای مطالعه ملکوت بر روی متن کلیک کنید .