سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج / گزارشی از کف میدان جنگ

سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج / کورت ونه‌گات با انتخاب نام سلاخ‌خانه برای رمان‌ش آب پاکی را روی دست خواننده می‌ریزد که  این کتاب قرار نیست شما را سرگرم کند یا حتی از خواندن‌اش لذت ببرید.  نویسنده  در فصل اول کتاب که چیزی شبیه به مقدمه‌چینی یا پیرنگ داستانی  پیش ازشروع رمان است،   در حال جمع‌آوری اطلاعات  بمباران شهر درسدن در جنگ جهانی دوم به خانه‌ی دوست دوران جنگ‌اش می‌رسد و همان‌جا به همسر دوست‌اش قول می‌دهد که یک رمان به معنای واقعی کلمه  ضد جنگ بنویسد و نام رمان را جنگ صلیبی کودکان بگذارد. هرچند  معتقد است جنگ همیشه وجود دارد و جلوگیری از آن همان‌قدر آسان است که جلوگیری از رودخانه‌ی یخ.

بمباران تاریخ

سلاخ‌‌خانه رمانی است که راوی‌اش درست وسط میدان جنگ ایستاده‌است آن هم در بزرگ‌ترین بمباران تاریخ جنگ جهان در شهر درسدن!  ونه‌گات در  21 سالگی ( سنی که خودش آن را پس از پایان جنگ نه جوانی، که کودکی  می‌داند) به خدمت نظام در می‌آید، در جنگ جهانی دوم اسیر نازی‌ها می‌شود و در انباری زیرزمینی که محل نگهداری لاشه‌های گوشت خوک و گاو است زندانی می‌شود تا یکی از به تعداد انگشتان یک دست بازمانده‌گان شهر درسدن پس از بمباران  هوایی  باشد که باید جنازه‌ی صدوسی‌وچهار هزار انسان را  از زیر آوار بیرون بکشد. این خلاصه‌ی رمان است با قهرمانی به نام بیلی پیل‌گریم.

انسان‌ها در جنگ زمان و مکان را گم‌ می‌کنند و بیلی در هراس مدام از لحظه زنده‌گی می‌کند. تصور کنید نمی‌دانید  بعد از حالا، به کجا و چه زمانی خواهید رفت! بیلی در جنگ جهانی در جهان آواره‌است. روی زمین بند نیست و بعد از کودکی پیر می‌شود و پیش از مرگ به جوانی برمی‌گردد و این با روایت غیرخطی معمول نویسنده‌ها اتفاق نمی‌افتد. جنگ بیلی را در زمان و مکان تکه‌پاره کرده و شبیه مسافر بی‌اراده به هر جا و هر مکانی که میل‌اش بکشد می‌برد. کدام سربازی در جنگ می‌داند کجاست؟ کی و کجا باید کجا برود؟  تنها بُعد جنگ مرگ است. کشتن و مردن! ونه‌‌گات هم در کتاب‌اش تنها به  اصل مرگ متعهد است. همه جور مرگی هم در داستان هست.  یکی خودکشی می‌کند، دختری در دیگ آب جوش پخته می‌شود،  کسی ایستاده  در قطاری که اسیران جنگی را روزها  بدون آب و غذا وحتی جایی برای دفع ادرار و مدفوع جابه‌جا می‌کند می‌میرد، یکی حین بیرون کشیدن اجساد از زیر آوار آنقدر استفراغ می‌کند که تمام می‌کند، یکی برای دزدیدن یک قوری تیرباران می‌شود وختم  همه‌ی این‌ها یک جمله‌است : بله رسم روزگار چنین است! جمله‌ای که نشان از طنازی نویسنده‌دارد: بله رسم روزگار همین‌قدر چندش‌آور، منزجرکننده  و متوحش است. بله سلاخی، رسم روزگار است!

تجزیه زیستی

 جنگ، تجربه‌ی زیستی کورت ونه‌گات است و می‌خواهد  از تجربه‌اش بنویسد حتی اگر به گفته‌ی خودش قره‌قاطی و شلوغ و پلوغ دربیاید چون انسان نمی‌تواند درباره‌ی قتل‌عام، حرف‌های زیرکانه و قشنگ بزند. نتیجه‌ی این نگاه رمانی است که در آن   نویسنده  از درسدن آن اندازه واقعی می‌نویسد که  خواننده بعد از سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج مانند یک سرباز از جنگ برگشته، از جنگ بیزار است. همه‌ی ارزش‌ها برای کشتن و مردن را به یک چشم می‌بیند و توضیحات دیگر به نظرش اضافات از سر شکم سیری می‌‌آید.

ونه‌گات جایی در کتاب از ساکنان سیاره‌ی دیگر می‌پرسد چه‌طور می‌توانند با صلح و صفا در کنار یکدیگر زنده‌گی کنند در حالی‌که زمینی‌ها از روز اول درگیر یک سلاخی بی‌معنی شده‌اند؟ و نام کتاب را به سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج تغییر می‌دهد که روایت یکی از هزاران سلاخی در تاریخ  سیاره‌ی زمین است. کورت ونه‌گات می‌داند بشر آغازگر جنگ و در تمام کردنش ناتوان است. بیلی پیل‌گریم  در بیمارستان روانی بستری است و داستان تمام! حالا اگر می‌توانید باور کنید جنگ تمام شده‌است!

نویسننده : ریحانه نعمتی