یک زندگی پنهان / نقاب مورب / برداشت متفاوت از جنگ و اجبار

«یک زندگی پنهان» مانند آثار قبلی کارگردان : «خط باریک سرخ» ، «درخت زندگی» ، «ترانه به ترانه» و … تکاپویی برای خروج منظم از یک ساختار شکسته است . ترنس مالیک فیلم ساز طبیعت است اما نه به معنای اینکه فیلم طبیعی تولید می کند . او با برداشت های متفاوت سعی در ایجاد ساختار متفاوت دارد که تا حدود ناچیزی موفق به این کار شده است اما فیلم نامه این مولف همواره عملکرد بصری او در میزان سن و دکوپاژ را زیر سوال می برد .

آیینه قدی

فیلم خیلی خوب آغاز به قصه گویی می کند اما در ادامه این آغاز خوب به تکرار و تمرین برای رهایی از یک اجبار ختم می شود . ابتدای فیلم می بینیم که با نوشته ای به حقیقی بودن داستان اشاره می شود این اشاره در سینما به چه معنا است ؟ و مشخصا در سینمای ترنس مالیک چه مفهومی تولید می کند ؟ اول اینکه هیچ داستانی غیر حقیقی نیست و در ذهن مولف بر اثر یک خاطره ارادی و یا غیر ارادی شکل گرفته و از آنجایی که اساس هر فیلمنامه ای داستان است در واقع اشاره به حقیقی بودن آن از سوی مولف تنها بار امانت داری او در برابر بیننده را افزایش می دهد . دوم اینکه سینمای ترنس مالیک اساسا در حقیقت زاده می شود . نه به معنای کشف حقیقت بلکه حقیقتی در آثار او وجود دارد که همچنان به ذات و سرشت انسان ها اشاره می کند . پس «یک زندگی پنهان» نیز مانند شاخص ترین اثر او از نظر من «خط باریک قرمز» در جست و جوی حقیقتی است که آگاهانه و سودجویانه از سوی بشر فراموش شده و مولف سعی دارد با تابش آیینه آن را یادآوری کند .

دایره

مولف در تلاش برای خلق ساختاری جدید است . تلاش او باعث نمی شود ویژگی های یک فیلم ضد جنگ تغییر کند و تنها توانسته زاویه دید را عوض کند . پس اصرار برای خلق یک ساختار جدید چه معنایی می دهد وقتی می شود زیباترین را در ساده ترین دید . بزرگترین مسئله من با مالیک از همین جا شروع می شود خصوصا بر سر فیلم «ترانه به ترانه» که او مدام ساختار می شکند تا به مفهوم جدیدی دست یابد اما همچنان همان مفهوم را به صورت نامنظم به یک دیگر متصل می کند . «یک زندگی پنهان» مانند «ترانه به ترانه» رسالت خلق یک ساختار جدید را ندارد و صرفا مهر تاییدی است بر اندیشه مولف . مردی که به دور از هیاهو عاشقانه با خانواده در دهکده ای کوچک در استرالیا زندگی می کند و از فراخوانده شدن برای خدمت در جنگ هراس دارد اکنون با همه ترس هایش روبه رو می شود . در واقع روایت های انبوهی از جنگ جهانی ، هیتلر و نازی ها در دسترس است اما به جرات می گویم به جز تعداد انگشت شماری فیلم های تولید شده در این زمینه به اندازه هیتلر خصمانه و جاه طلبانه هستند . خوشبختانه «یک زندگی پنهان» از مصائب چگونگی عبور می کند و در جست و جو برای یافتن چرایی به کشف های ارزشمند سینمایی می رسد . ویژگی مهم اثر خلق زیبایی قبل از عزیمت به جنگ است . زیبایی اگرچه بصری بوده و جهان بدون جنگ را که همواره در هراس برای وقوع آن است به تصویر می کشد ، به احساسی فرای تصور تبدیل می کند . باید اعتراف کرد که مالیک با برداشت و تولید میزان سن های ناب از طبیعت توانسته گره محکمی میان انسان و جنگ با خود بزند . و پرسشی که مطرح می شود این است که آیا انسان از زایش آرامش و زیبایی برای خود ناتوان است و تنها می تواند حسرت و جاه طلبی خود را با جنگ نمایش دهد ؟ طبیعت چنین فرصتی را به انسان می دهد اما به همان میزان برای انسان های ناآگاه ویژگی قرار داده تا همنوعان خود را نابود کند . انسان در دایره ای به نام سلسله مراتب رشدکه در پایان با مرگ همراه می شود گیر می کند و تنها راه تسکین آن دوستی با طبیعت است . شاید هدف اصلی فیلم «درخت زندگی» خلق چنین مفهومی بوده اما جنگ بسیار دقیق تر از ویژگی های روانی میان پدر و فرزند بیان گوی حقیقت است .

فراموشی

تماشای این اثر همزمان دو احساس را ایجاد می کند احساس خوشبختی و احساس بدبختی در واقع به گفته چارلز دیکن داستانی قابل ستایش است که سه ویژگی خنده ، گریه و تعلیق را دارا باشد . «یک زندگی پنهان» اگر چه تعلیق را به لحاظ ساختار سینمایی ایجاد نمی کند و صرفا تصاویر بیننده را به سمت روایت می کشانند اما خنده و گریه به وجود آمده در آن از ویژگی های در حال فراموش شدن انسانی است . ایجاد اعوجاج خفیف در تصاویر که استاد آن آلکساندر ساکاروف روسی است از پناه بردن سینما به نقاشی و بازی با خطوط خبر می دهد . جایی که منطق چیزی جز احساس خالق اثر هنری نیست .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی