پلتفرم / کومونیست کوچولو / نقد فیلم پر سر و صدای این روزها

پلتفرم فیلم پر سر و صدای این روزها به کارگردانی گالدر گازتلو-اوروتیا فیلمی است که نه ژانر بلد است و نه ادبیات . ایده اصلی فیلم قدرتمند و جذاب است اما چگونگی و چرایی در آن به واسطه ظهور شعار زدگی در متن جای خود را به تلقین داده . غریزه در پلتفرم به مراتب بیشتر از تفکر و شعور انسانی مورد اهمیت قرار می گیرد . در واقع انسان منطقی در این اثر نه از دریچه تفکر و محاسبه بلکه به واسطه قدرت غریزه تصمیم به کشتن و حتی خوردن گوشت هم نوع می گیرد .

رنجبران

ساختار اثر علاوه بر این که از شخصیت اصلی اطلاعات درستی به مخاطب عرضه نمی کند بلکه میزان سن – رنگ ها و تا حد زیادی جلوه های ویژه عملکرد متناسبی ندارند و بیرون زدگی در تمامی عناصر سینمایی آن موج می زند . با توجه به این که از هر فردی هنگام ورود پرسیده شده از چه غذایی لذت می برد و سرآشپز گودال با وسواس زیادی مواظب است حتی تارمویی در غذا نباشد همچنان ساکنان طبقات با بی اعتنایی از همه غذا ها امتحان می کنند و آنها را ضایع شده به طبقات زیرین خود می فرستند . نکته مهمی که در انجام این عمل به چشم می خورد غلبه غریزه بر شعور و نفس انسانی است . گویی پیام فیلم که در بازگو کردن آن ابتر مانده این جمله است که : انسان محدود ، به ندای غریزه برای ادامه حیات گوش می کند و تفکر صرفا حاصل یک شکم سیری است . حتی فردی که داوطلب وارد گودال می شود با توجه به این که تنها انسانی است که با خود کتاب آورده در سکانس های پایانی مشاهد می کنیم از کاغذ های آن کتاب برای پرکردن شکم استفاده می کند . غریزه ، تفکر را از انسان سلب می کند و به یک حیوان درنده تبدیل خواهد کرد . این گونه شخصیت داستان از یک انسان مثلا متمدن که ویژگی درخوری از او نمی بینیم به قاتل تبدیل می شود و بی رحمانه اولین هم سلولی خود را به قتل می رساند . رنج کشیدن طبقات انتهایی حتی با وجود این که برخی شان دسته های پول در دست دارند نشانه از بی تفاوتی طبیعت در برابر تقسیم درد و رنج میان گونه های اجتماعی بشر . در واقع ساکنین ۱۰ طبقه ابتدایی به همان اندازه رنج می برند که ساکنین طبقات آخر . چرا که آنها نمی دانند از کدام نوع غذاها استفاده کنند و برای دیگران چیزی باقی نمی ماند که حق انتخاب داشته باشند . پس خطر فیلم در این لحظه نمایان می شود که آدم هایی که به دیگران این نکته را گوشزد می کنند که به اندازه نیازشان کالری مصرف کنند و برای دیگران نیز باقی بگذارند خود از رنجی عمیق تر بهره می برند که باعث شده غریزه شان کور شود .

احساسات شوم

البته این رنج به جز اشاره به سرطان خانم منشی ،که این حق را داشته هم سلولی اش را انتخاب کند ، شخصیت اصلی داستان و اولین هم سلولی او را در بر نمی گیرد و تا پایان نیز نامعلوم باقی می ماند . چنین ویژگی حاصل شعار زدگی مولف در متن و تصویر است که با اغراق زیاد توحش انسان علیه خود را به نمایش گذاشته . مادر برای یافتن فرزند خود مدام با دیگران درگیر می شود می کشد تا این که کشته می شود و شخصیت داستان به همراه یک سیاه پوست زمانی که تصمیم می گیرند یکی از غذاها را به عنوان پیام به آخرین طبقه بفرستند ، کودک را در آخرین طبقه پیدا می کنند . احساسات انسانی نیز با ناشناختگی مولف روبه رو شده است . مولف نه تنها از دل ساختار انسان تولید نمی کند بلکه اندک حس موجود در ذات بازیگر و نقش را از بین برده است . «پلتفرم» گالدر گازتلو-اوروتیا با کلیشه سعی در فلسفی ساختن محصول شعارزده خود دارد . پرسش های بزرگ این فیلم تا ابد برای مخاطب باقی خواهد ماند که از جمله آنان می توان به : گودال برای چه و با چه هدفی ساخته شده است ؟ آیا آنجا محل زندانی کردن مجرمین است ؟ (مانند اولین هم سلولی شخصیت اصلی داستان که با پرتاب تلوزیون به بیرون از خانه باعث کشته شدن عابر شده است) هدف از این که همواره نژاد سفید پوست قرار است آسیایی ها و سیاه پوستان را نجات دهد چیست ؟ تنها سفید پوستان دون کیشوت می خوانند ؟ و … . درواقع فیلمی که مانند جدول بدون رمز می خواهد مخاطب را به یک باور کومونیستی برساند با این هدف که کمتر خواستن و کمتر مصرف کردن انسان را به جاودانگی می رساند ، چیزی جز یک کومونیست کوچولوی بی تجربه نیست .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی

برای تماشای ویدئوی نقد این فیلم کلیک کنید .