پرده های سپید / درباره فیلم کوتاه آخرین انسان روی زمین ساخته شهاب حاجی زاده

پرده های سپید پشت پنجره های سیاه در باد می رقصند و دسته دسته از کنار اجساد آدمی گذر می کنند . اشک در برابر چشم و چشم در برابر مرگ فرو می افتد . پلک های سنگین نقابی از عشق بر خود می گیرند و دعای میت بر جسد مرده سر می دهند . این مقدمه ای است بر نقدی که می خواهم بر «آخرین انسان روی زمین» ساخته شهاب حاجی زاده داشته باشم .

پرده های سپید عنوان نقدی است که برای این یادداشت انتخاب کردم . علت آن را در ادامه توضیح خواهم داد. تصویری که در جامعه ایرانی از انسان و زیستن آدمی در اذهان عمومی نقش بسته است چیزی جز سطح حوادث روزانه مان بر پایه تقدیر و رضا نیست و مخاطب و مولف تقصیری در برابر تفکر و شیوه نگرش خود ندارد .

شهاب حاجی زاده را به جهت مابه ازاهای بیرونی استفاده کرده در فیلم کوتاه خرچنگ تحسین می کنم اما آنچه در «آخرین انسان روی زمین» دریافتم ارتباط تشکیل نشده میان مخاطب و مولف است که نه تصویر و نه صدا و نه روایت نمی توانند تولید معنای سینمایی و یا هنری داشته باشند . پرده های سپید همانطور که دید مخاطب را کدر و گنگ می کنند نور و رنگ خورشید را نیز تضعیف خواهند کرد و دلیل بر تغییر و یا درنگ مخاطب در برابر وقایع نخواهند شد .

نکته اول : در برخورد با مخاطب مولف پیامبری است که می خواهد خبر از یک واقعه یا غفلت را واگویه کند و این امر ابدا باعث نمی شود که در ابتدای کار مانند فیلم کوتاه خرچنگ با یادداشتی مانند : تماشای این فیلم برای کسانی که فاقد درجه هنری هستند توصیه نمی شود ؛ در آغاز اثری با چنین پیامی مخاطب خود را دسته بندی کنیم و نه مولف و نه هیچ ابولبشر دیگری حق و قدرت این اقدام را ندارد .

نکته دوم : در استفاده از منابع دراماتیک و اقتباس از نمایشنامه ها سینک وضعیت به همراه رویش روند دراماتیک است که باعث توصیف یک داستان در سینما کوتاه می شود پس چیزی که من در این فیلم کوتاه می بینم ناتوانی یا بهتر است تعبیر این چنین کنم کم تجربگی مولف در برابر مخاطب است که این فیلم را عمیقا شخصی و خودانگار مابانه کرده است .

نکته سوم : تماشای این فیلم کوتاه به دلیل نورپردازی – تکنیک در تدوین و تصویر برداری خوب میلاد داوری دولت آبادی مخاطب را سرگرم می کند اما این سرگرمی به دلیل ضعف در داستان گویی حاصل معنایی نداشته و پس از پایان بیننده با خود می گوید : خُب که چه ؟ کارگردان با این همه پرسش و ابهام چه میخواسته رسانده باشد . ممکن است در منطق و ذهن مولف این پرسش ها به پاسخ رسیده و یا روایت کاملا نو مدرن خبر از یک بی خبری و نابودی انسان روی زمین دهد اما این به شکل سینمایی- کوتاه در نیامده است .

نکته آخر : پس از تماشای این اثر اولین جمله ای که به ذهنم رسید این بود که فیلم یک تیزر خوب از یک اثر سینمایی بلند مدرن است و همچنان پایبند به این عقیده هستم چرا که هجوم اطلاعات وارده به ذهن شهاب حاجی زاده و فرصت کمی که برای بسط دادن آن داشته باعث شده از ارائه اطلاعات به طور کامل یا واجب غافل شود و این امر نقطه ضعف اصلی فیلمی است که یک سر و گردن با تمام نا بلدی هایش از نظر تکنیک و نه فرم نسبت به اکثر فیلم کوتاه های دانشجویی که تا به امروز دیدم بالاتر می ایستد .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی