پادشاه / نبرد آدم آهنی ها / یک نقد ساختار گرا در ژانر

پادشاه ساخته دیوید میشد تجربه سینمایی دیگری از انگلستان در ادبیات کلاسیک و خواستگاه سیاسی – هنری خود است . فارق از چهره و اندام بازیگر نقش شاهزاده (تیموتی شالامی) که به هیچ وجه قابل پردازش به عنوان یک نجات دهنده و یا پادشاه کشور نیست ، میزان سن و داستان فیلم که به گفته سازندگان از چند نمایشنامه شکسپیر برداشت شده ، توانایی نمایش یک داستان حماسی – کلاسیک در ابعاد ادبیات شکسپیر را ندارد و تنها جزئیاتی را به نمایش می گذارد که بارها و بارها از زوایای دیگر با برداشتی بهتر مشاهده شده . تنها نکته مثبت «پادشاه» در پرداخت جنگ های تن به تن و نمایش آدمهایی که در زره پولادین تبدیل به ربات برای استفاده دیگران قرار می گیرند خلاصه می شود .

انگلستان – فرانسه

هِنری که سخت با اخلاقیات و سیاست پدر خود در مقام یک پادشاه مخالف است پس از مرگ پدر و کشته شدن برادر در جنگ بر  تخت پادشاهی می نشیند و در برابر کنش های کشور فرانسه واکنش نشان می دهد . مولف بسیار سطحی از نبرد انگلستان و اسکاتلند عبور می کند که به خوبی می توان گرایش سیاسی در این اثر را لمس کرد . شاهزاده در گذشته دوستی داشته که همواره او را در قماربازی ها و … هدایت می کرده و اکنون نیز راهنمای ارشد دربار انگلستان به عنوان تعیین کننده خط مشی رهبری کشور او را قلقلک می کند . در واقع پیر دانای دربار که زنان و بچه ها با تماشای او خود را جمع و جور می کنند برای حفظ چهره پادشاهی انگلستان پرداخت شده است . مولف پادشاه انگلستان را فردی ساده و پاک نیت انگاشته که برای جلوگیری از یک نبرد و خون ریزی مداخله می کند اما به محض آنکه بر روی تخت پادشاهی می نشیند و تحت راهنمایی های دیگران و اتمسفر عمارت قرار می گیرد سنگ دلانه صحنه قطع سر یکی از درباریان را مشاهده می کند . چنین موضوعاتی در یک اثر سینمایی که به شدت گرایش به ادبیات کلاسیک انگلستان دارد فارق از آن که حتی نتوانسته تصویر درستی از آن اعصار به نمایش بگذارد و صعود و نزول یک شخصیت را طراحی کند ، از اهمیت سیاسی برخوردار است ؛ غافل از آنکه نویسنده همواره درگیر جبر سیاسی و جغرافیایی عصر خود است و شکسپیر در آثارش بدون خواستگاه جنگی به موضوعاتی سیاسی آن دوران پرداخته و بیشتر برای پیشبرد اهداف تراژیک خود از آن استفاده کرده است اما در چنین آثاری با سو استفاده از الگوی کینه ورزی دو ملت را در طی سالیان به نمایش می گذارند .

تاریکی

رنگ پردازی در تدوین و نورپردازی میزان سن این اثر چهره تاریکی از قرن پانزدهم به نمایش گذاشته است . در این اثر مخاطب شاهد فرهنگ و جامعه در آن سالها نخواهد بود . در حقیقت مولف به اندازه ای که در تدارک جنگ و نمایش هرچه بهتر آن برای تههیج مخاطب هدف خود تلاش کرده است ابدا به میزان سن و فرم اولیه داستان توجهی نداشته . انتخاب شالامی نیز تنها برای جذب بیشتر مخاطب بوده چرا که توانایی بازیگر به شماتیک فیزیکی و نسبت او با شخصیت نوشته شده رابطه مستقیم دارد . چهره زنانه حتی هنگامی که در عصبی ترین حالت خود قرار می گیرد به هیچ وجه یک مرد را دارای خشونت پادشاهی نخواهد کرد . از اتفاق ، گزینش او برای بازی در این نقش را می توان برای ساده انگاری شخصیت پادشاه انگلستان پذیرفت اما ابدا نمی توان تصور کرد که در در یک جنگ تن به تن که در سکانس های ابتدایی فیلم رخ می دهد او پیروز میدان شود .

ساختار – سینما

بر اساس مطالعات من سینما نیز مانند هر تکنولوژی دیگری در حال تبدیل و تلفیق شدن است . این تبدیل تنها در صورتی می تواند نقش مثبتی در سرنوشت این حوزه هنری داشته باشد که مولفان به ژانر و ماهیت سینمایی در گذشته پشت نکنند . به عنوان مثال اگر تلفن های اولیه بزرگ بودند برای آنکه تکنولوژی در ترقی شان نقش مثبتی داشته باشد امروزه تلفن ها کوچک ، سیار و دارای دکمه ها و امکانات بیشتری شده اند نه اینکه تلفن های بزرگ را با حذف المان های داخلی و قطعات اصلی برای راحتی بیشتر کوچک و قابل حمل کرد چرا که در آن صورت ارتباطی میان افراد شکل نمی گیرد و مخاطب نمی داند با یک دستگاه نیمه کاره چگونه ارتباط برقرار کند . در آثار سینمایی نیز اینگونه است . سینمایی که ساختار ابتدایی و ماهیت ژانری خود را فراموش کند به هیچ وجه جایگاه سینمایی ندارد . میزان سن و لوکیشن های محدودی که تنها محیطی را برای امکان دیالوگ محیا می کنند نه تنها کاربرد نقاشی وار تصویر را ندارند بلکه به خوبی نشان دهنده ضعف مولف در بازسازی قرن ۱۵ است . به عنوان مثال سینمای لارنس فون تریه (البته به جز داگویل که در سالن تئاتر تصویر برداری شده است) نه تنها یک نوآوری در عرصه سینمایی محسوب نمی شود بلکه یک ساختار ضدایی و نه ساختار شکنی است . مولف هنگامی می تواند از ساختار عبور کند که در اثر خود ساختاری را به وجود آورده باشد . در فیلم «پادشاه» نیز ساختاری مشاهده نمی شود و جالب آنکه به شدت سعی در ساختار پردازی دارد اما به دلیل گرایشات سیاسی عمیق از آن باز می ماند . متاسفانه سینما در حالی فروپاشی ساختاری و نمایشی است و مشخصا این روزها که ویروس جهانی به جنگ با انسان ها آمده ، سینما به جای آنکه در سالن های مناسب نمایش داده شود سانس های اینترنتی جایگزین آن شده که تنها ارزش رسانه ای آن حفظ می شود و تصویر که اساس یک اثر سینمایی است درک نخواهد شد . در نتیجه سینمای سیاسی که آدم آهنی ها را به جان هم انداخته تنها می تواند یک اعلام جنگ هنری میان کشورها و عقبه آنها باشد .  

تقاضای بی مورد

شاید مخاطب با نمایش اینترنتی فیلم «خروج» به ماهیت قصه پی ببرد اما ابدا نمی تواند نقش دوربین و میزان سن در قصه گویی را درک کند . تماشا نکردن سینما در چنین شرایطی بهتر از تماشای آن به هر قیمتی است چرا که این موضوع مانند زمانی است که قیمت یکی از ملزومات زندگی زیاد شده و همه برای خرید آن هجوم می آورند پس دلیلی ندارد چیزی که در چارچوب و اشل خود عرضه نمی شود را تقاضا کرد .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی

برای تماشای ویدئوی این فیلم از نظر منتقدی دیگر کلیک کنید .