هم خانه زرد / نگاهی به تولیدات ادبی در ایران / نقد ادبی
هم خانه زرد / در ایران بیشترین حجم تولید محصولات زرد به رمانهای عاشقانه اختصاص دارد و امروزه با بروز و ظهور نرمافزارهای پیشرفته و فضاهای سایبری همچنین اپلیکیشنهای پیامرسان، بیشترین خواننده و باز نشر را به ویژه در بین جوانان پیدا کردهاند. به نحوی که اگر در گذشته از آنها با عنوان رمانهای عامهپسند یاد میشد در حال حاضر این دایره تنگتر شده و به جرأت آنها را باید ایبوکهای جوانپسند یا در مواردی دخترپسند لقب داد.
به دنبال انتشار همخونه مریم ریاحی و مقبولیتی که در بین جوانان پیدا کرد، تولید ورژنهای متعدد آن با تم واحد همخانه شدن دختر و پسر به دلایل مختلف یا ازدواج صوری آنها رایج شد. وام ازدواج، مژان من، شاهکلید، قرار نبود، دروغ شیرین، به خاطر رها، عشق و آتش، اگرچه اجبار بود، عشق توتفرنگی نیست، تنها مشتی از این خروارند.
هم خانه زرد / اینها را باید زیرمجموعههایی از پاورقیهای دیرین دانست. چون از منظر کلی همان چارچوب و قالب را دارند، یعنی ماجراها بر پایه شانس و اتفاق شکل میگیرند و رمان بر بستری از عشق و خیانت و انتقام به پیش میرود. همچنین رخدادهای داستان در تکهای جداشده از کائنات و به دور از هرگونه مناسبات اجتماعی صورت میپذیرند. گفتنی است در نمونههایی از این راسته، خصوصیات یاد شده بسیار بارزتر جلوه میکند. فیالمثل «سوار بر بال سرنوشت» هم در مضمون و هم در عنوان کاربرد عنصر پیشامد و شانس را رسمیت میبخشد؛ همچنین در رمان «شاه شطرنج»، انتقام و انتقامگیری بسیار برجسته است؛ یا کسی منکر فوج عظیم جوانان تحصیلکرده بیکار و جویای شغل مناسب و تبعات ناشی از آن نیست ولی در «گندم» م. مؤدبپور مشخص نیست جایی که نویسنده مصور میکند کجاست که درآمد همه تحصیلکردههایش از طرق غیر اخلاقی و نامشروع کسب میشود.
از خصوصیات مشترک این موج تازه به راه افتاده با پاورقیها و زردهای دهههای گذشته که بگذریم، باید مختصات جدیدی را برای آنها ترسیم کرد که در ادامه به آنها خواهم پرداخت:
ایجاد تعلیق از طریق صحنههای اروتیک: اروتیسم در این قبیل رمانها کاربرد به سزایی دارد و غالبا یکی از روشهای ایجاد هولوولا هم همین است. البته غالبا در نشان دادن ارتباطات جنسی و زناشویی افراط میشود و برخی از این آثار به بستههای آموزشی با این موضوع بدل میشوند و این صحنههای پورنو و هرزهنگاریهای به اصطلاح ادبی مسلما تهییج احساسات مخاطبین جوان را به دنبال دارد.
ترویج و تشویق به ازدواج سفید و نامتعارف: در این متون به شیوه فرهنگ غربی روابط بی حد و حصر و حتا همبستری با غریبهها جایز جلوه داده می شود. این امر یعنی خلوت کردن با جنس مخالف و آزادی در روابط با آنها تا به آنجا پیش میرود که همآغوشی و تماس نزدیک با پسر مورد علاقه یا لخت دیده شدن توسط او به فال نیک گرفته میشود و برهان قاطعی است بر ازدواج در آینده نزدیک!! اما پس از ازدواج رسمی تا مدتها به منظور محک کردن علاقه زوج و رسیدن به یک عشق واقعی رختخواب تعطیل است.
هم خانه زرد/ کمرنگ نشان دادن نقش دین: اگر نوشته های داستانی را به لحاظ محتوایی به سه دسته دینی، غیر دینی، و ضد دینی تقسیم کنیم، این رمانها از نوع سوم هستند. گاهی تنها ردی که از دین و اعتقادات دینی دیده می شود، سوگند خوردن به خداست (نمونه: زهر تاوان) وگرنه فضای کلی آثار کاملا ضد دینی و گریزان از عقاید و باورهای دینی است. در مواردی زنهای داستان دلشان برای خدا تنگ میشود و نمازی میخوانند و مرد داستان آنها را در چادر سفید نماز به تماشا مینشیند. همسایه من، شاه شطرنج، وام ازدواج، و کافه پیانو شاهدی بر مدعایند.
جدال پُرتمنا که با عنوان سجاده و صلیب مجوز انتشار گرفت، صبغهای به ظاهر مذهبی و علمی دارد، اما برخی مباحث استنباطی و استنتاجیِ جنجالی که اتفاقا جزء موارد اختلافی بین فقهای شیعه هستند، مثل نابرابری دیه زن و مرد به خدا و قرآن نسبت داده میشود که نشان از ضعف مطالعاتی و معلومات نویسنده دارد. آراد هم که پسری سخت متدین و پایبند به اسلام و اخلاقمدار معرفی میشود، پیش از حمله رامین با زیر پا گذاشتن همه قیود و اصول وسط رستوران با ویولت می رقصد یا پیش از محرمیت، در ساحل اجازه میدهد ویولت سر بر شانهاش بگذارد.
به طور کلی در این نوع نوشتهجات، نگهبانی از ناموس و خانواده نه منتج از دین و اخلاق که تنها و تنها به خاطر غیرت صورت میگیرد و درست لحظهای که پای رقیب از زندگیها بریده و سایه سنگین او حذف میگردد، روابط عادی و گل و بلبل میشود.
استفاده عام از عنصر سایه: به کارگیری عنصر سایه یکی دیگر از گزینههای رایج و معمول چنین رمانهایی است که البته در مواردی جهت نوسازی و گریزی ظاهری از کلیشهای شدن، پای تهدیدگر مرد و زن هردوبه میان میآید. یعنی علاوه بر این که مرد داستان رقیب عشقی دارد، دختری هم میخواهد جای زن قصه را بگیرد و قلب داماد را تسخیر کند. «طلایه» نمونهای از این قماش است که در آن کوروش و اردوان و طلایه و گلاره با هم به مصاف عشقی میروند.
القای اندیشههای منفی به مخاطب: این رمانها تنها طریق بهرهمندی از یک زندگی موفق را اختلاف سنی زیاد بین زوجین و تنها راه کسب علاقهمندی زوج و آرامش در زندگی را همبستری میدانند. به طور مثال در زهر تاوان با جود دخترباز بودن و اطلاع از همخوابیهای متعددِ کیان، باز تنها راه پایبندی او به زندگی هم بستر با وی قلمداد میشود.
در کل نقشآفرینان اینها همگی آدمهایی خودخواه، سطحینگر، سرتق، سرد و هرزهاند که هنری جز بازی جرأت یا حقیقت ندارند اما در روکشی از طلا زشتکاریهای خود را به نمایش میگذارند. خوردن دمخورده خوراکیهای طرف مقابل یکی دیگر از صحنههای عام به کار رفته است.
هم خانه زرد / بالا بردن سطح توقع خواننده: پسرها و متعلقاتشان عموما تجسم رؤیاهای یک دختر دم بخت هستند، چراکه منزل شخصی با متراژ بالا، اتومبیل آخرین سیستم، تحصیلات در حد دکترا دارند و خوشاندام و جذاب و خوشتیپ و قیافهاند و به همین لحاظ فکر مخاطبین خود را به این سمت میبرند که تا فتح همه این قلهها باید مجرد ماند.
ترویج الکلیسم: پوسته ظاهری داستانها خبر از منع و بیزاری مصرف میدهد اما با در تعمیق در لایههای زیرین آنها خلاف این نظر ثابت میشود چرا که پناهنده شدن به دامن الکل است که روانپریشیها را درمان و سبب ناملایمات میشود. پرسناژها در حال مستیاند که به عشق خود اعتراف میکنند یا دست به کارهایی میزنند که آرزوی پارتنرشان است. عجیب اینکه مثلا در زهر تاوان، «جلوه»، از کوچکترین رفتارهای شوهرش میرنجد، اما در مقابل شرابخواری او کوچکترین واکنشی نشان نمیدهد. در قاموس اینها جرم سیگار کشیدن از مصرف الکل بسی بالاتراست. نمود آشکار این قضیه را در میتوان در همسایه من و زهر تاوان دید.
هم خانه زرد / تنها اندیشه مثبت موجود در این موج زرد، خط بطلان کشیدن بر عشقهای لحظهای و برآمده از احساسات زودگذر است. مخلص کلام این که مداومخوانی و اعتیاد به چنین محصولاتی به جز اتلاف وقت خواننده، رفته رفته فرهنگی نامناسب و غیراخلاقی را در ضمیرش جاسازی میکنند. امید که این قلمهای مستعد، مِن بعد به نیکی و بر مدار راستی و درستی بچرخند.
نویسنده : سعیده زادهوش