ناخودآگاه / دوئل / نقد سینمایی که افسارگسیختگی دارد

ناخودآگاه با بازی راسل کرو فیلمی است در راستای نقد اعصاب. دریک بورت سازنده این فیلم با الهام از آثاری چون «دوئل» اسپیلبرگ و «اتاق وحشت» فینچر ساختاری تولید می کند که در آن سعی شده خاصیت افسارگسیختگی انسان امروزی به بالاترین کیفیت خود به نمایش در آید . در تیتراژ ابتدایی فیلم ساز «ناخودآگاه» خود را لو می دهد اما در فیلم آنچه مشاهده می شود بیشتر زن ستیزی است تا بیگانگی با جامعه و تولد آنارشیست هایی مانند جوکر .

انسان انتقام جو

اسپیلبرگ مو به مو ریزه کاری های ایجاد هیجان در یک اثر سینمایی را از روی دست هیچکاک در فیلم «دوئل» ایجاد کرده است که با تماشای «ناخودآگاه» خاطراتی از این اثر در ذهن بیننده تداعی می شود . حضور راسل کرو به عنوان یک بدمن در فیلم غیر منتظره است و تا حدود زیادی این بازیگر را در چنین شکل و شمایلی دیدن خود انگاره هایی از جامعه گریزی فردی و افسردگی که منجر به افسارگسیختگی خواهد شد را انتقال می دهد . اما مسئله اصلی من در فیلم که نقطه قوت و ضعف آن شناخته می شود انتخابی است که شخصیت زن پشت تلفن برای از بین بردن دیگری می کند . او که نیم ساعتی بیشتر نیست از کار اخراج شده صاحب کارش را گزینه ای برای از بین بردن عنوان می کند . در واقع همه چیز از یک واکنش غیر ارادی شروع می شود که در ضمیر ناخودآگاه هر انسان اجازه فوران نمی یابد . انسانی که می بیند چیزی برای از دست دادن ندارد و بهترن موقعیت است عقده های فروخرده فرویدی خود را که منجر به جرم می شوند بیرون بریزد تبدیل به یک آنارشیست تمام عیار خواهد شد . انسان انتقام جو که از جنس مخالف یا جامعه ضربه خورده است هم اکنون با قدرت عملیاتی بالا در پی نابودی از ریشه آن است. جدای از بحث روانشاسی آن که کارگردان در سطح متوسط به آن پرداخته و نمونه های قوی تر آن را می توان در آثاری چون : «ماشین چی» و «شکسته» مشاهده کرد فیلم برگ برنده ای رو نمی کند .

نماها

بازی راسل کرو دارای نوآوری و گسترش شخصیت نیست . او همانگونه بازی کرده که کارگردان از او خواسته است . به جز چهره همواره خشمگین که در حال خوردن قرص است چیز بیشتری از او نمی بینیم البته در فیلمنامه مانور بیشتری برای شخصیت او داده نشده در صورتی که پی بردن به همه جزئیات چنین شخصیت هایی است که فیلم را مهم می کند . هیجان به وجود آمده به خاطر تعقیب و گریزهای دوئل گونه ای است که پیش تر به آن اشاره شد و اتفاقا نماهایی که برای برداشت انتخاب شده اند یاد آور خاطرات فیلم «دوئل» هستند . فیلم حاصل انباشت تجربه دیداری مولف است چه در متن و چه در اجرا اما چیزی که آن را متفاوت و کمی مهم می کند اشاره به شیوع خشم در جامعه و فوران ناگهانی آن در تیتراژ ابتدایی است . در واقع همه حرف فیلم همان ابتدا بازگو می شود اما کنجکاوی بیننده و تحرک فراوان روایت است که ایجاد تعلیق می کند .

تعامل و کنترل خشم

فیلم هایی که بازگو کننده وضعیت روانی و اخلاقی جغرافیایی هستند اولین گزینه برای آینده تکنولوژیک سینما به شمار می روند . چرا که آنان بیش از هر اثر دیگری قابلیت تعامل با مخاطب را دارند . به عنوان مثال در سکانس پایانی فیلم شخصیت زن هنگام ترمز ناگهانی با وجود فحاشی راننده روبه رویی از بوق زدن و ایجاد سر و صدا خود داری می کند و مورد تشویق فرزندش قرار می گیرد . سینمای تعاملی از این جا آغاز می شود . جایی که مخاطب باید خود تصمیم بگیرد که اکنون واکنشی نشان داده شود یا خیر ؟

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی