متری شیش و نیم / درباره ی فیلم سینمایی “متری شیش و نیم”

متری شیش و نیم / در نگاهِ اول گویا “متری شیش و نیم” آگاهانه قصدِ طبیعی تر جلوه دادن کلیشه های معمول سینمای ایران را دارد، اما محصول نهایی چیزی فراتر از این است: آخرین ساخته سعید روستایی، “ناآگاهانه” بازی برخی از کلیشه های خسته کننده سینمای ایران را بر هم می زند و قهرمانانه در میدانِ بی قهرمان سینمای ایران می ایستد. “متری شیش و نیم” از ابتدا با تعلیق آغاز می شود، با تعلیق ادامه و با تعلیق پایان می یابد. تعلیق ها هم در کلام، هم در میمیک بازیگران و هم در وقایع به خوبی ساخته می شوند و وجوه سایه افکنده ی شخصیت ها از پسِ این تعلیق ها به مخاطب شناسانده می شوند. صحنه های بازجویی فیلم از استانداردترین صحنه های بازجویی سینمای ایران هستند و پلیسی که سعید روستایی ساخته است بهترین پلیس سینمای ایران تا به امروز است. متری شیش و نیم برای اولین بار در سینمای ایران به پدیده فساد قاضی ها و تخریب و زیرآب زنی یک نیروی نظامی بر علیه همکار خویش پرداخته است. دیالوگ ها به خصوص در سکانس های بازجویی و دادگاه به شدت هوشمندانه هستند. دیپ فوکوس های در خدمتِ دکوپاژ در راهروی بازداشتگاه و نمای کرین در مرکز معاینه معتادان همگی نشان دهنده ی اِشراف کامل تصویربردار بر خواسته های کارگردان و در خدمت فیلمنامه است. حرکت دوربین از ابتدای فیلم تا انتها با حذف نمای اینسرت از مواد مخدر(شیشه) و تبدیل لانگ شات های ابتدایی از شخصیت ها به کلوز آپ و اکستریم کلوزآپ در نماهای پایانی فیلم، همگی از این حکایت دارند که مسئله کارگردان نه یک پدیده نخ نمای سینمایی یعنی مواد مخدر، بلکه انسان های درگیر با این پدیده است. در سکانس ملاقات پایانیِ “ناصر” با خانواده ی خویش، به وضوح نشان داده می شود که چگونه علایق و دلخوشی های یک انسان که برای رهایی از عقده های کودکی به قاچاق گسترده مواد مخدر و کسب ثروت بی اندازه از این مسیر روی می آورد، می تواند در نهایت به یک خواسته ی ساده یعنی تماشای یک چرخ و فلک زدن کودکانه تبدیل شود. شخصیت لایه لایه ی بدمنِ فیلم با بازی نوید محمدزاده شامل پارادوکس های جذاب شخصیت پردازی است. یک شخصیت هایپر که در عین قاچاقچی بودن نسبت به خانواده و کودکان حساس است، با هوشِ فراوان قاضی را فریب می دهد و در عین حال با دست گذاشتن مامور پلیس (پیمان معادی) بر روی نقاط ضعف اشهمانند حساسیت نسبت به جانُ کودکان به سادگی فریب می خورد و موقعیت مکانی همکار سابق خویش را لو می دهد.(سکانس اتومبیل)
فیلم برخلاف نمای صحنه اعدام که مامور پلیس را به عنوان نماینده قانون در موضعی بالاتر از متهم نشان می دهد ، تنها به جدالِ جنایت و قانون بسنده نمی کند و در نمای پایانی “وجدان” را به این دو ضلع می افزاید و تثلیثی وزین می آفریند. “قانون” اگر چه با رشوه گیری قاضی می میرد، “مجرم” اگر چه به هلاکت می رسد اما وجدان در دست ماموری که به معتاد خیابان پول می دهد زنده می ماند. به نوعی می توان گفت فیلمساز با اقتباس از جهانِ داستایفسکی، مکافات را دامنگیرتر از جنایت می داند و این مفهوم را در آخرین سکانس فیلم برای مخاطب درونی و گوارده می کند.
متری شیش و نیم ابدا یک روولت اعتراضی به قصد نشخوار از آخور یک موقعیت سیاسی و یا عصیان بر علیه یک گروه یا حکومت نیست، فیلم در زبان و نگاهی ارزشمند به مقوله ای پیچیده همچون عصیان آدمی بر علیه خود می پردازد. آدمی که از همه سو به انتها می رسد، به خودکشی رضایت می دهد اما طاقت کشته شدن به دست دیگران را ندارد.

نویسنده : مجید صادق حسینی