صدای فلز / صدای مرگ / نقد و بررسی فیلمی در ستایش انسانیت

صدای فلز فیلمی به کارگردانی داریوس مردر مهمترین فیلم سال ۲۰۱۹ است . فیلمی در ستایش انسان و حواس او . داستان فیلم درباره درامری است که شنوایی خود را از دست می دهد و فقدان این حواس بهانه ای می شود تا او بیشتر به خود رجوع کند . کارکرد همزمان حواس های انسانی باعث نادیده گرفتن آن ها ازسوی انسان می شود . اگر انسان از بدو تولد نابینا یا ناشنوا باشد به دلیل تصور خیالی از یک حس با فقدان آن بهتر کنار می آید البته این بدان معنا نیست که نبود آن به طور غریزی احساس نشود چرا که مغز برای پردازش کامل نیاز به همه حواس دارد ، اما اگر حسی به طور ناگهانی یا پس از یک خواب از دست برود مغز مدام جای خالی آن را  هشدار می دهد و شروع به تداعی کردن خاطرات آن حواس می کند تا انسان برای بازگرداندن آن تلاش کند .

آغازی بر پایان

فرم فیلم به خوبی این فقدان را به نمایش گذاشته است . بازی با صداها و تداعی ناشنوایی به صورت سوت و صدای خفه محیط و گفت و گو ها میزان همذات پنداری بالایی در مخاطب با شخصیت فیلم ایجاد می کند . داستان از جایی شروع می شود که شخصیت فیلم ناشنوا می شود . او پس از مراجعه به دکتر و دست و پنجه نرم کردن برای شنیدن حرف های او به زمینه ای که از افسردگی در او بوده دامن می زند . مخصوصا هنگامی که متوجه می شود کاشت حلزون هزینه بالایی دارد . اما گفت گویی که شخصیت را دچار تزلزل انسانی – اخلاقی می کند هنگامی است که با فردی چون خود در حال مکالمه است . مرد مقابل با لب خوانی حرف های او را متوجه می شود در صورتی که سوال های او به صورت تایپ شده بر روی مانیتور ظاهر می شوند تا شخصیت احساس پوچی نکند . چگونگی برخورد شخصیت و حیرت زدگی او از این موضوع کم کم تبدیل به یک تغییر شده است . او اکنون می داند هنگامی که دیگران دهان خود را باز و بسته می کنند و یا فریاد می کشند او چیزی جز سکوت نمی شوند . این سکوت برای او مصداق انفجار صدا است . برای یک موزیسین مخصوصا یک دارمر که صدای بیشتر و بالاتری را با هیجان لمس می کند ، سکوت از هر صدایی اعصاب خورد کن تر است . به همین دلیل شخصیت یک روز صبح در غمگین ترین حالت روانی ابزار صوتی خود را زیر پا له می کند . اما مسئله مهم رابطه ای است که میان او و نامزدش درونی و عمیق می شود . از سوی دیگر شیوه زندگی مدرن و تنهایی انسان در جامعه در فیلم به خوبی مورد بررسی و کشف قرار گرفته است . انسانی که این روزها بیشتر از همیشه به سکوت نیاز دارد .

تنهای تنها

انسانی که با از دست دادن یک حس ارزش مند که بیشتر از دیگران به آن وابسته شده گونه ای بکر از تنهایی را احساس می کند اکنون با دوری از نامزد خود این تنهایی را در ابعاد گسترده تری بسط می دهد . دست و پنجه نرم کردن با حجم بالا و غریبی از تنهایی که ممکن است نمونه آن را به طور اندک در دیگر آثار سینمایی دیده باشیم در این فیلم به طرز هنرمندانه ای به تصویر کشیده شده است . نام فیلم «صدای فلز»  است اما چیزی که شنیده می شود صدایی است که گوش انسان توانایی شنیدن آن را ندارد . شخصیتی که احساس می کند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد اما کم کم متوجه چیزهایی می شود که از دست دادنشان به مراتب ضربه بزرگ تری به او می زنند . به باور من احساس برآمده از تجربه و به یادسپردن مجموعه حواس نسبت به کسی یا چیزی است . وقتی انسانی دیگر قادر به شنیدن صدای کسی که دوستش دارد نباشد قسمتی از احساسش را برای همیشه در ذهن خود بایگانی می کند . او به واسطه چنین پدیده ای است که به یادگیری زبان اشاره روی می آورد . ریز احمد در «صدای فلز» بسیار خوب و جدی از تکنیک متد اکتینگ استفاده کرده و توانسته جزئیات ویژه ای از شخصیت در فیلمنامه را به نمایش بگذارد . تماشای این فیلم به همه علاقه مندان به موسیقی توصیه می شود .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی