سوءتفاهم / متاسینمای شکست خورده / درباره سوءتفاهم سینمایی

سوءتفاهم فیلمی به کارگردانی احمدرضا معتمدی تامل برانگیز و تا حد کمی غافل گیر کننده است . مولف در این اثر با گرایشات ساختاری به مسئله و چگونگی طرح آن در فیلمنامه ارتباط خوبی برقرار کرده است . انتخاب بازیگران یکی از هوشمندانه ترین اتفاقات سینمایی فیلم است . اگر این فیلم را با چهره های جدید مشاهده می کردیم از جذابیت و کشمکش ایجاد شده در آن به مراتب کاسته می شد . «سوءتفاهم» یک مسئله دارد و برای طرح درست آن دست به هرکاری زده است ؛ کپی برداری ساختاری از آثار سینمای جهان تا شکستن زیرپوستی خط قرمزها .

حرف بزرگ

اگر به طور مشخص این فیلم را با نمونه دیگر متاسینما در ایران «زیر درختان زیتون» ساخته عباس کیارستمی مقایسه کنیم به چند عامل تاثیر گذار در چگونگی طرح آن می رسیم . اولین مورد زمان ساخت فیلم ها است که «سوءتفاهم» هم از نظر عاطفی و هم از نظر ایدئولوژی درگیر آن شده است . این فیلم می خواهد یک حرف بزرگ بزند که درگیر مسئله کوچک تر می شود . مریلا زارعی که در نقش کارگردان و رئیس دزدها ایفای نقش می کند متفاوت ترین بازی خود را از نظر تئوری و عملی ارائه کرده است . نقش به خودی خود متفاوت است اما وضعیت روانی و فیزیکی بازیگر در این نقش با تمام نقش آفرینی های او ۱۸۰ درجه تفاوت دارد . کارگردان در حال بازی و در حال واقعیت دو تیپ متفاوت از خود بروز می دهد که در عین حالی که به شخصیت نمی رسند اما همچنان تفاوت آنها در عرصه قدرت شخصیت پردازانه و ماهرانه است . بازی زارعی کمبودهای شخصیت پردازی در فیلم نامه ، که شامل همه شخصیت ها می شود را خود پوشش داده است . فیلم از چرایی یک دزدی که مانند فیلمنامه طرح ریزی شده است حرف می زند در عین حال می خواهد به یک رابطه احساسی عمق بخشد و جدای از همه اینها می خواهد منطق روانی ایجاد کند . فیلم با ساختار غیرمعمول و دکوپاژهای واقع گرایانه خود سعی در ایجاد جذابیت بصری برای بیننده دارد . اما تغییر نماها بیننده را بیشتر به پشت صحنه فیلم و همچنین پیرنگ اصلی آن پرت می کند تا متمرکز کردن او بر ساختار . در نتیجه حرف های بزرگ و پشت دوربین پنهان می شوند و با عقب نشینی دکوپاژ از عملکرد سینمایی خود ، عقب رفتن دوربین و نمایش عوامل و ابزار فیلم برداری ، نه تنها چیزی آشکار نمی شود بلکه باعث استیصال شده است .

مستاصل یا حرفه ای

«سوءتفاهم» ضربه قابل قبولی به حدسیات بیننده وارد می کند آن هنگامی که برای اولین بار از زبان بازیگران کلمه کات گفته می شود . اما این ضربه به همان اندازه که لذت بخش است در کم شدن جذابیت آن نقش موثری دارد . در ادامه بیننده هر لحظه انتظار تمام شدن دارد و حتی مرگ شخصیت فیلم را باور نمی کند تا اینکه در انتها فخیم زاده در فیلمهای دوربین متوجه اقدام جنایی اکبر عبدی سرمایه دار می شود . اما این تعلیق دست و پا شکسته ایجاد شده تنها خبر از استعداد بالای فیلم ساز در طرح یک قصه مدرن را می دهد و هرگز او را یک فیلم ساز صاحب سبک نمی کند . او توانایی طرح قصه ای در یک خانه متروک با میزان سن های ساده را دارد و دیالوگ ها را به خوبی هدایت کرده که جای تحسین بسیار دارد تنها مسئله مهم نه تنها این فیلم ساز بلکه همه فیلم سازان ایرانی فرار از نقطه مرکز است . فیلم ساز ایرانی به دلیل دغدغه مند بودن در طرح یک قصه اجتماعی خواه ناخواه ایدئولوژی خود را مانند چتر بر سر داستان فیلمنامه می گیرد و شروع به سایه افکنی می کند . این سایه ها نشانه یا نماد یک فیلم ساز به شمار نمی رود بلکه استیصال او را در طرح یک مسئله بیان می کنند . فیلم ساز از سختی شرایط و هزینه های ساخت یک فیلم آن هم توسط دانشجویان فارغ التحصیل می گوید اما این قصه درگیر ماجاهای عاطفی ، اقتصادی و اجتماعی می شود که باعث دورشدن از هدف شده است . «سوءتفاهم» سینمایی ترین محصول رسانه اوج است . فیلمی برای سینما که با همه سردرگمی اش سعی می کند حرفش را سینمایی بیان کند .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی