زهرمار / یادداشتی بر ساخته جواد رضویان ، فیلم نامه پیمان عباسی

زهرمار ساخته جواد رضویان با فیلم نامه پیمان عباسی تقلیدی از رسوایی مسعود ده نمکی است . شبنم مقدمی و سیامک انصاری همان اکبر عبدی و الناز شاکر دوست ده نمکی هستند با کمی تفاوت در موقعیت .

عدم شناخت جامعه

اگرچه بخشش در زهر مار یک عنصر فعال و مثبت از نظر روانشناختی است اما آنچه این بخشش را مشکوک می کند کمبود اطلاعات از چرایی و چگونگی آن است . مولف در  این اثر به مخاطب نمی گوید  چرا دوست سالیان گذشته حاج آقا او را می بخشد ، و فقط عمل بخشش را نشان می دهد . دوم : حاج آقایی که کاندیدای انتخابات شهری شده است ، اطرافیان مجیز گو دارد ، در موقعیت بحرانی رفتار معنوی از خود نشان می دهد ، همسایه مزاحم همیشگی او است و … در سینمای ایران بارها و بارها دیده شده است . این عناصر ، الگوهای مرده سینمای ایران و ته مانده لبخندی است که با سو استفاده از شکل معنوی روحانیت برداشت می شوند . فیلمنامه نویس نباید تنها به رضایت مخاطب و لبخند های کاذب او فکر کند بلکه وظیفه دارد محصولی تماما فرهنگی که موجب آگاهی مخاطب از خود و جامعه خود می شود را ارائه دهد . در این اثر مخاطب نه تنها نسبت به وضعیت جامعه  آگاه نمی شود بلکه از آن فاصله می گیرد .

ویدئو کلیپ  

در سینمایی ما فرشته نیستیم با بازی رابرت دنیرو و شان پن عدم مصونیت انسان در برابر گناه و چرخه رستگاری او به خوبی نشان داده می شود . مارمولک کمال تبریزی نیز با استفاده از چنین الگویی اما ایرانیزه شده تا حد زیادی موفق عمل کرده است . اما زهرمار به واقع کپی برداری ضعیف سینمایی از نمونه های یادشده و مشخصا رسوایی ده نمکی است . فرم روایت در این اثر نسبت به شاخص چنین سبک هایی نزول هیجان و قصه گویی بیشتری دارد . باید به حال چنین وضعی در سینمای ایران تاسف خورد ، چرا که استمرار استفاده از کلیشه ها ، به سواستفاده از آنها منجر خواهد شد و مانند ویدئو کلیپ وسط فیلم که ابدا به فرم سینمایی مربوط نمی شود قیچی را به جان نگاتیو انداخته و نخ داستان را پاره خواهد کرد . در سالن سینمایی که زهر مار پخش می شود مخاطب به آرایش مقدمی ، چهره پردازی انصاری و لحن همسایه معلوم الحال بیشتر دقت می کند تا چرایی بخشش و کمک در فیلم . در واقع ویدئو کلیپ اواسط فیلم هیجان و جذابیت بیشتری نسبت به کل فیلم برای مخاطب ایجاد کرده است . پیشنهاد می کنم سالن هایی برای نمایش ویدئو کلیپ های این چنینی درنظر بگیریم تا مولف مجبور نباشد برای پخش آن فیلم بسازد .

ماجرای دیروز

در ادامه نقد محتوای زهر مار باید به تاثیر پذیری و عدم تاثیرگذاری آن اشاره کنم . زهرمار بیش از آنکه بر حال مخاطب تاثیر بگذارد ، تاثیر حال دیگران بر خود را به نمایش گذاشته است . مخاطبی که از سالن خارج می شود نسبت به نتیجه گیری داستان هیچ واکنشی نشان نمی دهد و از همان ابتدای برخورد مقدمی با انصاری پایان قصه را پیش بینی خواهد کرد . در برخورد اول فیلم نامه پر سوراخ پیمان عباسی چنین مشخص می شود که سیامک صفری و شبنم مقدمی از چه راهی با یک دیگر آشنا شده اند و چرا به هم کمک می کنند ؟ چرا حاج آقای قصه به یک باره از انتخابات کناره گیری می کند ؟ چرا سیامک صفری حاج آقا را  می بخشد ؟ چرا خواهر همسر فوت شده حاج آقا نسبت به او احساس مسئولیت و علاقه دارد و هزاران چرای دیگر که در فیلمنامه عباسی بدون پاسخ مانده است . این پرسش ها توسط مخاطب باعث می شود که ماجرای حضور خود در سالن و تماشای یک فیلم مسئله دار را فراموش کند و به زندگی اجتماعی پر فراز و نشیب خود بازگردد . سینمایی که مسائل ابتدایی فیلم نامه را بدون پاسخ رها کند صرفا می خواهد به هر طریقی از قافله عقب نماند .  

پایان سینما

این روزها سینمای ایران به دو گروه امیدوار کننده و نامید کننده تقسیم می شود . گروه اول ، آثاری همچون : متری شیش و نیم ، سرخ پوست ، ناگهان درخت ، روسی و … را در بر می گیرند و گروه دوم ، شامل : زهر مار ، ما همه با هم هستیم ، شبی که ماه کامل شد ، کلوپ همسران و … خواهند شد که دغدغه سینمایی ندارند و مسئله مطرح نمی کنند . این تضاد موجود در سینمای ایران از دل جامعه بیرون می آید که مهمترین رکن آن خانواده است ، چرا که این تضاد در درون خانواده های ایرانی نیز موجود است . امیدوارم با گذشت زمان تضاد به تعادل و برتری تمدن اجتماعی تبدیل شود و تنها این رقابت سینمای ایران را به پایان نرساند .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی