رایا و آخرین اژدها / تلاش برای ایجاد صلح پایدار توسط انیمیشن

رایا و آخرین اژدها به کارگردانی پاول بریگز اثری خارق العاده در ستایش انسانیت و انسان دوستی است . مضامین ایجاد شده در این اثر به طرز شگفت انگیزی بیننده را با وجدان و احساسات سرکوب شده رو به رو می کند . جدا از بحث تکنیک و ساختار ، داستان این انیمیشن از دل یک افسانه بیرون می آید که می توان آن را روایتی گم شده از داستان های هزار و یک شب نامید .

صلح پایدار

رسانه و چگونگی مواجهه آن با سوژه ، میزان اهمیت و تاثیرگذاری آن را مشخص می کند . در این شرایط باید اعتراف کرد که فضای مجازی به دلیل آنی بودن در اطلاع رسانی و پخش ، قدرتمندترین رسانه است . تاثیرات منفی و مثبت آن دقیقا از بیرون و قانون عرضه و تقاضا پیروی می کند . هنگامی که نیاز به هرچیزی احساس شود فضای مجازی بدون شک اولین و سریع ترین گزینه برای پاسخگویی است . انیمیشن به باور من گامی جدی تر و تاثیرگذارتر از سینما در این بستر برداشته و بی شک از نظر هنری و فرهنگی نیز جلوتر از سینما است . بعد از آن می توان بازی های رایانه ای را عنوان کرد که مخاطب علاوه بر درک پیام درون موقعیت قرار می گیرد و بدون آنکه متوجه شود برای رسیدن به مقصدی که خواسته مولف است می جنگد و از رسیدن به آن خرسند می شود . انیمیشن «رایا و آخرین اژدها» به طرز معچزه آسایی قدرتمند و با احساس است . قدرت اثر در چگونگی ساخت شخصیت و مضمون نمایشی است . ارتباط فرا انسانی که میان رایا و اژدهای آبی شکل می گیرد مسئله ای است که سینما به تنهایی توان بیان آن را ندارد . اژدها در این انیمیشن تبدیل به اسطوره ای نامیرا می شود . اسطوره ای که از اعتماد کردن به دیگران نمی ترسد و براین عقیده است که تنها با اعتماد کردن به دیگران است که می توان اعتماد آنها را جلب کرد . چنین تفکری تنها از یک عشق عمومی نشات می گیرد . در افسانه ها همواره اژدها به عنوان نگهبانی خبیث با دهانی آتشین و دل سیاه روایت شده است اما انیمیشن ها و مشخصا «رایا و آخرین اژدها» از این موجود خیالی برای تحقق آرزوی دیرین خود استفاده می کنند . صلح پایدار تنها با ایثار به دست می آید و پیام مهم و جدی این اثر هنرمندانه چنین مسئله ای است .

مجسمه

تعلیق در داستان و همچنین وجود ماجراجویی که اصل و اساس ساخت یک اثر پویا نمایی است باعث می شود تا بیننده قبل از آنکه به فکر فرو رود سرگرم شود . استفاده از رنگ ها و همین طور نژادها و قومیت های مختلف آن را به اثری جهانشمول و بدون مرز تبدیل کرده است . همذات پنداری بیننده با رایا برای دمیده شدن دوباره روح در بدن پدرش و خروج از کالبد سنگی ، پیرنگ داستانی عظیمی را شکل داده که در آن هدف نفر یا یک وسیله نمی شود بلکه کل کائنات از دست نیروی شر نجات می یابند . استفاده از عناصری مانند آب برای فراری دادن نیروهای خبیث ، خشکی به عنوان عامل اصلی فقر و نابودی نژاد بشر ،  قدرت طلبی انسان و مبارزه بی رحمانه او برای دست یابی به نیرویی لایتناهی و … از این انیمیشن یک اثر فرارسانه ای ساخته که به عقیده من می توان از آن به عنوان درسی در مراکز آموزشی از مدارس تا دانشگاه ها استفاده کرد . هنگامی که روح خبیث از کالبد انسان عبور می کند او تبدیل به مجسمه ای سنگی می شود و تا مادامی که نیرویی فراتر از آن (عشق و صلح پایدار) در او دمیده نشود به حالت طبیعی خود باز نخواهد گشت . تلاش قهرمان و همچنین به طور ناخواسته ضد قهرمان داستان برای رسیدن به چنین موضوعی است . تنها مسئله ای که راه آن دو را از یک دیگر جدا می کند تکبر است . تکبر به عنوان منشا اصلی همه بدی ها در این انیمیشن در نظر گرفته شده و مولف به خوبی جای آن را با ایثار عوض می کند . جذابیت بصری کاراکترها و همچنین فضای داستان علاوه بر افزایش تاثیرگذاری آن در جذب کودکان نقش بسیاری دارد . از نظر روانشانی کودک انسانی فارق از جنسیت با یک قهرمان خیالی خانم به مراتب احساس همذات پنداری بیشتری می کند . و این نکته ای است که مولفان چنین آثاری به خوبی از آن آگاه هستند . از سوی دیگر نمایش مهربانی و زیبایی یک اژدها و موجودات خیالی در رها سازی ترس کودکان از ذهن و کابوس نقش موثری دارد . کودکی که با آمدن اژدها و هیولا ترسانده شده و این ترس به عنوان عامل مخرب در حال گسترش به دیگر اعضای کارخانه ساخت رویا در ذهن او است با تماشای چنین اثری به حقیقت نزدیک می شود . تماشای انیمیشن « رایا و آخرین اژدها» برای هر انسانی واجب است به خصوص در این روزها که انسان برای هرچیزی وقت می گذارد به غیر از خود و همتای خود .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی