خط فرضی / خود زنی اخلاقی / یاد داشت های جشنواره فجر سی نهم

خط فرضی فرنوش صمدی از آن دست آثار جشنواره سی و نهم است که در نشان دادن یک بحران روانی ابتر مانده .  سه سکانس ابتدایی فیلم به اندازه ای دم دستی و حال بد کن بود که اگر این فیلم در قالب یک جشنواره نمایش داده نمی شد هرگز تا انتهای آن را تحمل نمی کردم . مسعود سلامی به عنوان فیلم بردار نماها را خوب می شناسد اما استفاده از نماها و پیاده سازی آنها کنترل و مدیریت ویژه ای می خواهد که در کارگردانی هرگز چنین ویژگی دیده نمی شود . بازی سحر دولتشاهی در نقش سارا به مراتب عمیق تر و روانی تر از پژمان جمشیدی در نقش حامد است . دولتشاهی با متد اکتینگ به نقش می رسد و بازیگری است که فیلم به فیلم از نقش های متفاوت تجسم زیباتر و محکمی ارائه می دهد .

انتخاب بد

انتخاب پژمان جمشیدی برای ارائه نقش در «خط فرضی» اشتباه بزرگی بود . اول آنکه این بازیگر توانایی طرح یک مسئله روانی را تا به اینجا از خود نشان نداده و صمدی نیز در کار خود بیشتر مراقب طرح شخصیت بوده تا خلق آن . دوم به عنوان پارتنر هرگز توان رو در رویی با دولتشاهی را ندارد . داستان در فیلمنامه این اثر شدیدا نامتعارف و حساسیت برانگیز است . در ابتدا می بینیم که سارا راز دانش آموز را پنهان می کند رازی که هیچ انسان معمولی در حفظ آن کوشش نخواهد کرد . تا به اینجا فیلمنامه شخصیت خلق کرده . اما در ادامه این شخصیت به دوگانگی متنی و نه روانی در کاراکتر می رسد . متن از نظر انسجام شخصیتی فروپاشیده است . فیلم نامه فرنوش صمدی تنها به دلیل زنانگی موجود می تواند مورد توجه قرار گیرد . از سوی دیگر فیلمنامه او گاف های بزرگی دارد . دختر سارا در سرد خانه هنوز چسب به پیشانی دارد . حامد برای دیدن دخترش به سرد خانه می رود بی آنکه از چرایی مرگ پرس و جو کند . ا طرح مسئله در فیلم نامه دم دستی است . و کمی ماورایی به نظر می رسد . زنی با دخترش به صورت پنهانی به مراسم عروسی می روند . کلاغ سیاهی محکم به شیشه کلبه می خورد و می میرد و سارا با ترس او را لای برگ ها پنهان می کند . دانش آموز دختری که از دوست پسر خود حامله شده و از ترس پدر مادرش خود را می کشد . هیچ کدام این مسائل در فیلمنامه بسط نیافته اند و آه و اشک بازیگران در ایجاد حسی انسانی و اخلاقی نقشی ایفا نمی کند . بازی روانی دولتشاهی که سایه سنگینی بر فیلم افکنده شدیدا عمیق و زیبا است اما هیچ ربطی به شخصیت پردازی در این فیلم نامه ندارد ؛ چرا که در این فیلم نامه شخصیت در انفعال و دوگانگی پیچیده ای گیر می کند که هرگز خلق نمی شود . فیلم نامه با نمایش دیوانگی سارا در اندازه ای که او عروسک را مخفیانه با خود به خانه می برد شخصیت خود را بدجور له کرده است .

حرکت دوربین

دوربین در «خط فرضی» تعویض نماهای بدی دارد . در کلبه می بینیم که تا قبل از وارد شدن خواهر سارا مدیوم دوربین ثابت و به درستی زاویه دید را در گفت و گو ها تغییر می دهد . اما پس از ورود عروس دوربین روی دست می رود و می خواهد آینده ای از بحران را در حافظه بصری بیننده تداعی کند . این موضوع خیلی خوب است که فیلم ساز می خواهد با کاراکتر ها و نشانه ها بحران ساز باشد و برای ایجاد بصری آن تعمق کرده اما هرگز فیلمنامه اش چنین ویژگی ای ندارد . بیشتر یک فیلم نامه خرافاتی است تا روانی . اما انصاف نیست که تلاش کارگردان برای برداشتن یک سنگ بزرگ را نادیده بگیریم . شرایط پشت صحنه به مراتب در فیلم سازی نسبت به آنچه روی پرده دیده می شود مهم تر و هنری تر است . صمدی که پیش از آن فیلم نگاه را کارگردانی کرده هم مانند یک فیلم اولی عمل می کند و هم نه . او چیزهایی در ذهن دارد که فراتر از یک فیلم اولی است اما اعمال او فقط از یک فیلم اولی انتظار می رود . تماشای فیلم «خط فرضی» متاثر کننده است و این تاثیر شدیدا ایرانی و شرقی است . چرا که حس فیلم همچنان مصنوعی است .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی