تنت / آشفتگی در زمان / درباره کشف جدید نولان در زمان
تنت (انگاره) ساخته کریستوفر نولان تازهترین کشف فیلمساز درباره زمان با توسل به سینما و رویا است. در فیلمهای «یادگاری»، «تلقین»، «در میان ستارهای» نولان به دنبال راهی برای دستیابی به گزارههای زمان در آینده و نقش حال و گذشته، مکان و شخصیت در داستانها بود. در «تنت» به دنبال تعریف جامع و مانعی از گزاره میپردازد. در ادبیات گزاره به معنای جملهای خبری است که در حال یا آینده میتواند صحیح یا غلط باشد؛ که درستی یا نادرستی این جمله خبری بسته به فضا و واکنشی دارد که شخصیت در آن واحد از خود ارائه میدهد دارد.
دانشمند
نولان به باور من بیشتر یک دانشمند است که به وسیله سینما هیجان حاصل از کشفیات خود در ابعاد: شخصیت، مکان و زمان را تبدیل به قصه میکند و البته قصه گویی را خوب بلد است. در «تنت» داستان بیشتر از پنج یا شش صفحه نیست اما آنچه این داستان کوتاه را تبدیل به یک اثر سینمایی بلند میکند گستره مفهومی آن است. داستان دو بار تکرار میشود. یک بار برای پروتاگونیست و یک بار برای آنتاگونیست. دخالت نیروهای مسلح برای پیروزی قهرمان علیه ضد قهرمان که به خوبی فرم موش و گربه گونه آن رعایت شده است به پیرنگ فیلمنامه تبدیل میشود. شروع فیلمهای نولان همواره یکی از جذابترین سکانسهای سینمایی است. فیلم با حمله به یک اپرای ملی آغاز میشود. اما حملهای متفاوت به سبک و سیاق نولان که در آن دوربین با حرکت (ترک به جلو و ترک برگشتی)های بیشمار خود فاصله بین برشهای سینمایی را از بین برده است. این حرکتها در همه فیلم ادامه دارند و اصولا نولان برای ایجاد شکست زمان در فیلمنامه خود به معنای آنکه بیننده قادر به درک زمان بیرونی (در سالن های سینما) نباشد بهره میبرد و بر این جمله تارکوفسکی صحه می گزارد که: سینما تنها هنری است که زمان در آن ثابت می شود. داستان بر سر نجات دنیا است. دنیایی که در جهانهای موازی حرکت میکند و در حال بهره گیری از کشف تازه خود در بُعد زمان (معکوس کردن همه چیز) است. علاوه بر آن آشفتگی موجود در زمان (آنتروپی) و آشنا پنداری باعث میشود پیچیدگی سطحی داستان به حد بالایی برسد. چرا این پیچیدگی را سطحی میدانم؟ چون باور دارم داستان با این پیچیدگیها تنها از پایان دادن به پیرنگ طفره میرود. چنین تعللی البته که بسیار هوشمندانه و لازم است چرا که مفهوم قصه گرفتاری در چالهای به نام زمان و تکرار همه چیز در آینده است. نولان در «تنت» بیش از آنکه داستان گویی کند در حال کشف زمان و چگونگی احساس آن توسط انسان است.
تدوین دقیق
فیلمنامههای نولان در میز تدوین سر و شکل اصلی خود را پیدا میکنند. همان طور که مفهوم در فیلم «تلقین» برای بازیگران و بسیاری از عوامل نامشخص بود در فیلم «تنت» نیز چرایی فیلمنامه برای عوامل با درک سختی همراه است. مولف از بازیگران به عنوان یک ابزار هنری استفاده میکند تا هنرمند. پس نمیتوان انتظار داشته باشیم که خلاقیت در کنشهای شخصیت، مانند فیلم «جوکر» ساخته تاد فیلیپس، وجود داشته باشد. بازیگران مانند عروسکهای خیمه شب بازی درجه یک در دستان گردانندهای هستند که از فاصلهای بسیار دور بر همه چیز احاطه دارد . اگر یک اشتباه کوچک در تدوین فیلم روی داده بود کل فیلمنامه زیر سوال میرفت. اما با حساسیت و دقت بالا مونتاژ فیلم به گونه ای سکانسها را کنار هم قرار داده و برای بار دوم آنها را بازسازی کرده است که روند ضد زمانی آن احساس نشود. سکانس برتر «تنت» به زعم من هنگامی است که جاسوس روسی و جاسوس امریکایی بر سر دستیابی مادهای به مراتب قویتر از اتم در اتاقکی گفت و گو میکنند که همسر جاسوس روس با اصابت گلولهای معکوس زخمی شده و بارها زمان در این سکانس وارونه میشود تا جاسوس آمریکایی برای کشف چگونگی از دست دادن آن در بُعد زمان حرکت وارونه خود را آغاز کند. این سکانس هوشمندانهترین کشفی است که نولان به واسطه نیروی آزاد تخیل در فیلمنامه طراحی کرده است. همواره سفر در زمان یکی از جذابترین موضوعات سینمایی بوده است که نمونه خوب آن را می توان در «بازگشت به آینده» زمکیس مشاهده کرد. در این سکانس میبینیم که چگونگی، به واسطه تکنولوژی و کشفیات تازه فیزیک از زمان تبدیل به نظریه ای قابل قبول می شود. در این نظریه: جهانهای موازی–آشفتگی (آنتروپی)–وارونگی زمان و البته شخصیت راه حلی برای مسئلهای یافتهاند که به کمک ماشین حساب و ابزارات ریاضی نمیتوان آن را مرتفع نمود و تنها در ذهن و رویا میتوان آن را حل کرد.
سیاست
سینمای نولان علی رغم همه نبوغ و استعدادش برای جذب مخاطب جهانی و نجابت داستانی به دور از سیاست در هالیوود دستخوش منافع ملی و موضع گیری شده است. از کوچکترین دیالوگ فیلم که در این زمینه توسط رابرت پتینسون: سیاست توانایی سرپوش گذاشتن بر خرابکاری است؛ تا قهرمان پروری جاسوس آمریکایی علیه جاسوس روسی و اضافه کردن بار عاطفی میان یک رابطه رقابتی در این مبارزه؛ نماینده آن است که دنیا در پایان توسط آمریکاییها نجات مییابد. اصلا با این مفهوم مشکلی ندارم که دنیا توسط آمریکا یا روسیه یا هر کشور دیگری نجات یابد اما استفاده ابزاری از هندوستان و مرکزیت قرار دادن آن به عنوان یک ژست در جهانهای موازی گویای راهبرد سیاسی آثار این چنینی در هالیوود است که مبنای ارزش گذاری هنر را تغییر میدهند. همچنان نولان در «تنت» هنر و نبوغ و استعداد برتر خود را در زمینه ایجاد هیجان پویا در فیلمهایش به نمایش می گذارد و بیصبرانه به انتظار فیلم جدیدش، اوپنهایمر، هستم.
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی