تصنیف باستر اسکروگز/نقد فیلم مردانی که آنجا نیستند/برادران کوئن

برادران کوئن از معدود کارگردانان هالیوودی هستند که تجربه زیستن در ژانرهای مختلف اما به سبک خود را دارند . این بار «تصنیف باستر اسکروگز» جدیدترین ساخته این دو برادر دارای ابعاد ادبی و قصه گویی نوینی است که صنعت مدرن در این زمینه را در پیوند با سینما یاری خواهد کرد . این اثر شامل داستان های کوتاهی است که همگی در یک موضوع (موضع مولف نسبت به سوژه) هم کلام هستند . اما نقد بر این اثر سینمایی از آنجایی شروع می شود که فیلم را ابژه های ادبی احاطه کرده اند و اجازه دیده شدن مدیوم سینما را نمی دهند .

*سمفونی مردگان هالیوود

برادران کوئن را برای ساخت فیلم «مردی که آنجا نیست» ستایش می کنم . نه به خاطر اینکه بازیگر محبوبم «بیلی باب تورنتون» در آن به ایفای نقش پرداخته و یا اینکه این اثر بیش از هر اثر هالیوودی دیگری کلاسیک و متعهد به فرم و محتوای سینما است ، به خاطر اینکه داستان فیلم به شدت دراماتیک است و کمتر نمونه دیگری از آن را در هالیوود می توان پیدا کرد . چنین عنصری متاسفانه در «تصنیف باستر اسکروگز» یافت نمی شود . به نظر می رسد برادران کوئن که مادام سودای شکستن تابوهای سینمایی را در سر می پرورانند این بار تابوی جدیدی را خود به وجود آورده اند . اول بگویم که فیلم اصلا وسترن نیست بلکه تنها تصویر کوچکی از درگیری ها و قهرمان بازی شخصیت هایی است که می خواهند هرطور شده هدف خود را از پای درآورند . در داستان ابتدایی این اثر می بینیم که باستر اسکروگز که صدای مخملی دارد وارد کافه ای می شود ، حاضران در آن کافه اورا بی دست و پا می پندارند تا اینکه اسکروگز اسلحه می کشد و همه را به ضرب تک گلوله ای از پای در می آورد . تا به اینجا همه چیز کوئن مابانه پیش می رود و انتظار مخاطب از فیلم این دو برادر برآورده شده است ، اما جلوتر که می رویم و داستان های دیگری مانند مردی که می خواهد از بانکی دزدی کند که نگهبانی مضحک دارد ، با شکست مفتضحانه ای روبه رو می شود و به طرز غریبی در نهایت اعدام می گردد . همین طور داستان ها یک به یک از لحاظ فرمی نزول می کنند تا اینکه به داستان آخری می رسیم که تعدادی در کالسکه ای برای رسیدن به هتلی نشسته اند که همگی مرموزانه صحبت می کنند و در نهایت معلوم نمی شود این مرموزیت سینمایی به کجا ختم خواهد شد . فیلم نامه بیشتر از اینکه سینمایی باشد فرم ادبی قابل توجهی به خود گرفته است که اگر همانطور که برای شروع هر داستان از مضامین داستان خوانی و تورق کتاب استفاده شده تا پایان فیلم به صورت ، داستانی حکایت مندانه ، ارائه می شد می توانستم آن را یک اثر بدیع بنامم اما اینگونه نشده است و در این آشوب گری هالیوود بر علیه هنر و صنعت برادران کوئن نیز گول تکنیک های سینمایی را خورده اند .

*داستان ها حکایت می شوند

اما صرفا اگر به طور دنبال شونده داستان ها را پیگیری کنیم به این نتیجه می رسم که داستان ها نقاط اشتراکی با هم دارند که قهرمانانی متمایل به خودشکی را متصور شده اند و اوج آن را می توان به داستان دختری ربط داد که از ترس اسیر شدن توسط کومانچی های یاغی خود را به اشتباه می کشد . ابژه خودکشی در تمام داستان ها چیزی میان کشته شدن توسط دیگران و کشته شدن توسط خود به اشتباه ، باقی مانده است . تفکیک فرم سینمایی به ستایش این اثر کمک می کند ؛ برادران کوئن اگرچه فیلمنامه ای مانند «مردی که آنجا نیست» در دست ندارند اما همچنان در نورپردازی ، تفکیک و انتخاب رنگ ها ، لوکیشن ها با دورنماهای تارکوفسکی وار ، چشم انداز مخملی از طبیعت و … همچنان ناب و دسته اول عمل کرده اند و به طرز موشکافانه ای می توان ابژه های مختلفی از آنان را در هر اثر جست و جو کرد . اما اگر بنا باشد سینما داستانی ادبی را روایت کند که صرفا قدرت پند دهنده آن بیشتر از قدرت متفکرانه ان باشد ، می توان فیلم های مستند جنگی تولید کرد و با هزینه کمتری به خواسته قلبی خود رسید . به نظر می رسد برادران کوئن در این اثر خود را یک محک بزرگ زده اند . آنها می خواهند از تجارب به دست آمده بعد از ساخت آثاری مانند : «اُ برادر کجایی» ، «بزرگ کردن اریزونا» ، «گذرگاه میلر» ، «جایی برای پیرمردها نیست» ،  «درود بر سزار» ، «اراده قوی» ، «فارگو» و … ؛ راه تازه ای در پیش بگیرند که این راه به مدرنیسم در سینمای متزلزل هالیوود آن هم برای ساخت آثار وسترن گرایش پیدا کند که متاسفانه چنین نشده است و برادران کوئن در آن راه قرار ندارند .

چاپ شده در روزنامه قانون / علی رفیعی وردنجانی