به پایان دادن اوضاع فکر می کنم / رقص پس از خودکشی / چارلی کافمن

به پایان دادن اوضاع فکر می کنم ساخته چارلی کافمن متعالی ترین وجه روانی از دریچه سینما است . کافمن با ساخت این اثر نیروی تازه ای به سینمای روانشناسی بخشید . همواره قائل به این هستم که در مورد دو اثر چیزی ننویسم : اولی اثری که به موازات اندیشی درونی خود شاهکار محسوب می شود و دومی اثری که حتی توان بروز اندیشه درونی خود را ندارد . اما چه چیزی باعث شد تا درباره این فیلم بنویسم .

سردی و سبکی

کافمن با الهام از دو سینما «به پایان دادن اوضاع فکر می کنم» را ساخته است . سینمای روسیه و سینمای فرانسه . درک بالای از جغرافیا و فرهنگ این دو سینما باعث دگردیسی در شخصیت ها شده است . به گونه ای که شخصیت ها فارغ از انگاره جنسی درگیر زمان و مکانی نامعلوم می شوند . قهرمان قصه که فردی مازوخسیم است مدام در ذهن خود سعی دارد با پایان دادن به رابطه از این مهلکه جان سالم به در برد . داستان مانند خوابی روایت می شود که هرچه به انتهای آن نزدیک تر می شویم ژانرهای فانتزی و و حشت شکل پیچیده تری به خود می گیرند . ژانر روانی به دلیل تکیه بر ایجاد ترس و علت آن از سوی شخصیت ها به تکامل رسیده و به عنوان هدف اصلی اثر شناخته می شود . دغدغه کافمن در این اثر ایجاد یک مفهوم جدید نیست بلکه در پی چرایی ایجاد مفاهیم جدید در زندگی بشر است و برای توضیح آن به صورت داستانی از فیلتر ساختاری عبور می کند که چگونگی را اگرچه رازآلود و در برخی سکانس ها نامفهوم اما به بهترین شکل ارائه خواهد داد . برای مثال سکانسی را مثال می زنم که شخصیت زن فیلمنامه جمع را ترک می کند و برای اشاره به برودت هوا و لزوم تعجیل به ادامه سفر پشت پنجره می رود . او هنگامی که سر می چرخاند هیچ کس را در اتاق نمی بیند . با ترس نهفته ای به طبقه بالا رفته و با مفاهیمی روبه رو می شود که تا قبل از آن از سوی شخصیت نامزدش رد شده اند . سردی و سبکی عجیبی در این شخصیت ملموس است که برای مخاطب غافلگیری بزرگی است . او در عین حالی که از وقایع هولناک در قصه جا می خورد اما هرگز خود را با مخاطب شریک این غافلگیری نمی کند . هیچ کس از اقیانوس درون این زن خبر ندارد که چگونه می تواند با چنین پدیده هایی سرد رفتار کند . اما برای مخاطب کم کم روشن می شود که او هنرمندی است اهل مطالعه که می تواند هر مبحث مضحکی را به صورت جدی تفسیر کند .

بی شخصیت ها

از نظر قوانین فیلم نامه نویسی و داستان پردازی فیلم یک ضد پیرنگ متوحش است که هیچ قاعده ای را رعایت نکرده و این بی نظمی در فیلمنامه که البته با هوشمندی از سوی کافمن انتخاب شده است خود به خود تبدیل به قاعده ای مستحکم شده . در «به پایان دادن به اوضاع فکر می کنم» هرگز نباید انتظار رشد و نزول شخصیت ها را داشته باشیم ، شخصیت ها با بی مسئله بودن ، سرد مزاجی ، غیر قابل پیش بینی بودن و البته عدم بروز خود ، خود را تعریف می کنند که خود این تعریف نمادی از مازوخیسم روانی است . ارتباط نامفهوم اما عمیق میان مستخدم مدرسه و دیگر شخصیت ها تنها پلی است که کافمن به دریچه کشف مفهوم در فیلمنامه خود زده است . اگر شکل فیلمنامه چه مدرن و چه کلاسیک این گونه است که هموراه نشانه هایی از یک نتیجه گیری جامع و مانع گذاشته شود ، این فیلمنامه به جای همه نشانه های کوچک ، بزرگترین و مهمترین نشانه خود را در پایان رو می کند آدم ها تنها در یک فضای آکادمیک عاشق یک دیگر می شوند . تا قبل از آن دوربین مخاطب را تهدید به نشانه گذاری می کرد حتی هنگامی که شخصیت زن تابلوهای نقاشی خود را با امضای جیک در زیرزمین خانه پدری اش می بیند . سکانس پایانی فیلم که سخنرانی جیک ، مواجهه پیرمرد با خوک که هردو تمثیلی از آینده جیک هستند ، گریم های مرده وار ، انتخاب فضای دراماتیک تئاتر برای برپایی یک مانیفست ، دگردیسی زندگی بشر از نظر کیفی و کمی را نشانه رفته که تحت نظریات یونگ خود را ملزم به امیدوار ساختن مخاطب در مواجهه با زندگی پس از مرگ می کند . «به پایان دادن اوضاع فکر می کنم» یک خودکشی ذهنی است که با رقص خاطرات مشترک در مدرسه ای که دیگر نیست انجام می شود .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی