به باور افلاطون / ممیس و تقلید / تفسیر فلسفی فیلم ماتریکس
به باور افلاطون جهان ما، یعنی جهان واقعی، رونوشت یا تقلید (میمسیس) عالم مثل، یا جهان حقیقی، است. او جهان ما را جهان سایه و فریب مینامد و تا بدانجا پیش میرود که در «تمثیل غار»، آدمیان را به غل و زنجیرشدگانی تشبیه میکند که از آنجا که تمامی عمر تنها چشم به سایهها داشتهاند، سایه (یا دروغ) را به جای حقیقت گرفتهاند؛ و حتی در صورت رویارویی با حقیقت از پذیرش آن سر بازخواهند زد.
از سوی دیگر افلاطون بر این باور بود که معرفتی که ما در طول زندگی خود به دست میآوریم نه به مدد یادگیری، که از رهگذر یادآوری ممکن میشود. به عبارت دیگر آفریدگار جهان، پیش از تولد هر فرد، ابتدا حقیقت جهان که همان عالم مثل باشد را به وی نشان میدهد و سپس از آب رودی به نام فراموشی (رودخانه لته) به او مینوشاند تا حقیقت را از یاد ببرد. به گمان افلاطون، آن زمان که آدمی به جهان مادی پای مینهد، به مدد تجربیاتی که از سر میگذراند، حقیقتی را که از یاد برده، آرام آرام به یاد میآورد. این نظریه به تذکار یا یادآوری معروف است. به سخنی ساده، مراد افلاطون آن است که آدمی تمامی حقیقت جهان را در خود دارد، فقط آن را از یاد برده است.
فیلم ماتریکس هم به همین باور افلاطونی تاسی میجوید. ماتریکس، یعنی جهانی که آدمیان در آن زیست میکنند، چیزی جز توهم جهان واقعی نیست. در حقیقت، ماتریکس شبیهسازی کامپیوتری جهان واقعی است و از آنجا که آدمیان از بدو تولد چشم در ماتریکس گشودهاند، آن را واقعی (یا حقیقی) میپندارند. اما حقیقت آن است که تمدن انسانی سالهاست که از میان رفته و ماشینهای هوش مصنوعی از جسم آدمیان در حوضچههایی، جهت تامین انرژی خود، بهرهبرداری میکنند. در سکانس انتخاب شده از فیلم، «مورفیوس» آشکارا از زندان و اسارت میگوید که اشاره به تمثیل غار افلاطون دارد و بعد هم در پلانی که به شدت یادآور رودخانه لته یا فراموشی افلاطون است، به «نیو» این پیشنهاد را میدهد که چنانچه بخواهد حقیقت را فراموش کند و به همان زندگی سرشار از فریب پیشین بازگردد میتواند قرص آبی را بخورد.
نویسنده : محمد علی منانی / دکترای زیبایی شناسی هنر