بلوم فلد عزب میان سال / نقد داستانی کوتاه از فرانتس کافکا

بلوم فلد عزب میان سال داستانی کوتاه از فرانتس کافکا است با حال و هوای مسخ کننده سبک مولف . کافکا همواره در داستان هایش از چگونگی به چرایی می رسد و تجربه ساختاری جدیدی از زیستن به خواننده منتقل می کند . داستان درباره تنهایی مردی میان سال است ، این تنهایی به شکل اجتماعی و شخصی دو شکل مجزا پیدا می کند که هریک کاربرد و مفهوم جداگانه ای منتقل خواهند کرد . بلوم فلد که در هنگام بالا رفتن از پله های آپارتمان خود به اختیار کردن سگی برای پرکردن چاه تنهایی خود است می اندیشد در هنگام ورود به خانه با دو گوی در حال جهیدن روبه رو می شود . تناقض مسئله اصلی کافکا در طرح این داستان است .

ناخود آگاه

اندیشه های شخصیت داستان درباره اینکه آوردن یک سگ به خانه تا چه اندازه می تواند مفید و مضر باشد نشانه از شکست های پی در پی او در جامعه دارد . این شخصیت است که کوچکترین احتمالات و جزئیات را محاسبه می کند تا از یک انتخاب صدمه نخورد . خواننده در این داستان تنها با دو گوی همواره در حال جهش روبه رو نیست بلکه وی دو ضمیر خودآگاه و ناخود آگاه مولف را در حال تجربه کردن است . مولف با ترسیم گوی ها و آنکه مدام به دنبال شخصیت داستان این طرف آن طرف می روند در واقع در حال ساختن آینده ای است که قرار است با حضور یک سگ از تنهایی فارق شود . اگرچه همه حالات رفتاری گوی ها نزدیک به یک سگ نیست اما ضمیر ناخودآگاه در این جا به کمک ذهن آگاه کافکا آمده است و محاسبات او را سمت و سوق می دهد . در «بلوم فلد عزب میان سال» هنگامی که وی تصمیم می گیرد تا به گونه ای از شر گوی ها خلاص شود با گونه بشری رو به رو می شود . اول پسر خدمتکار که آیینه ای از مادر خود است و هرگز از پیشنهاد کادو گرفتن استقبال نمی کند و دوم دو دختر همسایه که به محض آگاهی از جریان به سمت بلوم فلد می شتابند . پرسش اصلی اینگونه مطرح می شود که چه تفاوتی میان وفاداری گوی ها ککه همواره پشت سر شخصیت داستان بودند با سگی که علاوه بر همه آن جزئیات ممکن است شپش را نیز با خود به اتاق خواب بلوم فلد آورد وجود دارد که او تصمیم می گیرد از شر گوی ها خلاص شود ؟ این پرسش تنها با خوانش چند باره از سوی علاثه مندان یک جواب مناسب پیدا خواهد کرد .

جدیت

چهره «بلوم فلد عزب میان سال» در محیط کار و حضور در اجتماع به طور کلی تغییر می کند . با اینکه او تاثیرات ویژه ای از شرایط تنهایی در خانه و آپارتمان خود دریافت کرده اما آنچه اندیشه و ذات فکری شخصیت داستان است هرگز به یک رویداد واقعی تبدیل نخواهد شد . کافکا با احاطه کامل به این موضوع نشان داده است که تفکر به موضوعی رویدادن موضوعی دیگر را در بر دارد و این مسئله تم اصلی این داستان کوتاه است . تناقض میان آنچه هست و آنچه می خواهد باشد . بلوم فلد اگر به همان جدیت و موفقیت هنگام کار ، در خانه نیز ادامه دهد دیگر احساس تنهایی نخواهد کرد . اگر چه در علم روانشناسی این تناقض به دو شخصیتی تعبیر خواهد شد اما شکل ادبی داستان و اندیشه مجزای کافکا جای طرح این مسئله را باقی می گذارد که ناخودآگاه انسان در مواجهه با تنهایی اجتماعی بشر ممکن است به خودآگاه تبدیل شود اما همچنان به دور از منطق و حقیقت حرکت می کند . پس جدیت بلوم فلد در هنگام کار حاصل تنهایی و اندیشه های منزوی او در خانه است . مطالعه کافکا مثال عینی فلسفه است ، اندیشه کافکا نه تنها آیینه تمام قد در برابر شرایط انسان و چگونگی انیدشه او است بلکه برگرفته از تجربه زیستی متفاوت با فراز و فرود های عمیق است .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی