بحران / مرثیه ای برای سینما / درباره فیلمی که اولدمن نباید بازی می کرد

بحران به کارگردانی نیکلاس جارکی قبل از آنکه یک اثر سینمایی باشد یک هشدار اجتماعی – خانوادگی است که در بیان همین هشدار نیز ابتر مانده است . گری اولدمن در نقش یک استاد دانشگاه بیش از آنکه شخصیت تازه ای از خود بروز بدهد در حال تقلید نقش های پیشین خود به صورت ابتدایی و سطحی است . داستان فیلم به اهمیت مبارزه با قرص های روانگردان که به صورت مسکن عرضه می شوند می پردازد . اما مسئله اینجا است که بازی ها و همچنین فضا سازی ها در فیلم تا حد زیادی مصنوعی است ، فیلم ساز تنها به تقلید فرم از دست نولان و امثال هم پرداخته و از خود هیچ نوآوری ای بروز نداده است .

شخصیت

سینمایی «بحران» آغازی قدرت مند دارد که متاثر از همان ساختار های تقلیدی عنوان شده است ، چنین ورود به داستانی نیاز به تداعی و بازسازی های عمیق  دارد که در فیلم نامه جای خالی آن را می بینیم . علاوه بر آن ارمی همر در نقش مامور FBI همچنان شخصیت ابرقهرمانانه خود را با توجه به فیزیک بدنی حفظ می کند و کارگردان برای رها سازی او هیچ تلاشی نکرده است . البته چنین شخصیتی تا حدودی به خانواده دوستی و توجه به خواهرش که در گیر اعتیاد شده است کمک می کند اما هیچ کاراکتر تازه ای نمی سازد . هیجان ایجاد شده در فیلم وابسته به موسیقی آن است و موسیقی به مراتب در نمایش یک «بحران» موفق تر عمل کرده است . بیننده امروزی سینمای هالیوود قبل از آنکه با فرم سینمایی روبه رو شود با تکنیک و تکنولوژی سینمایی روبه رو می شود و این بزرگترین هشداری است که از تماشای آثار هالیوودی به علاقه مندان این هنر داده می شود . تکنولوژی بیش تر از فیلم نامه و میزان سن به چشم می آید حتی مانند این فیلم که از جلوه های ویژه برخوردار نیست . درباره شخصیت گری اولدمن باید بگویم که یک استاد دانشگاه بی شخصیت از خود به جای گذاشته که نه هنگامی که عصبانی می شود عصیان گر و نه هنگامی که غمگین است ترحم برانگیز . شخصیتی خنثی که تنها یک مونولوگ موثر در فیلم دارد آن هم هنگامی که پیشنهاد سکوت را رد می کند . به عنوان مثال در فیلم «پروفسور» جانی دپ چهره ای از یک استاد دانشگاه به جای می گذارد که باور پذیر و تاثیرگذار است . اولدمن بازیگر توانمندی است که متاسفانه به اشتباه بازی در این فیلم را پذیرفته .

دکوپاژ گیمینگ

با نوشته ای که در پلان پایانی «بحران» آمده است باید چه کار کرد ؟ چرا باید مخاطب برای چنین آمار و ارقامی دل بسوزاند ؟ خیلی مسخره است که خود فیلم به خیالی بودن داروی روانگردانی که در داستان آمده است اعتراف می کند اما آن را ضمیمه می کند به جنگ ویتنام و مرگ و میری که این روزها بر اثر استفاده این نوع داروها در آمریکا اتفاق می افتد . مخاطب نا آشنا با سینما و کمتر فیلم دیده شاید با چنین آمار و ارقامی هیجان زده شود اما یک دوست دار جدی سینما هرگز چنین رفتاری را با سینما نمی پذیرد . مهمترین فاکتوری که در ایده پردازی برای یک اثر سینمایی باید قابل توجه قرار بگیرد آن است که ایده مورد نظر را تنها بتوان با زبان سینما عنوان کرد . از این دست نمونه ها در سینمای ایران بسیار دیده می شود آثاری که یک مسئله اجتماعی داخلی را به نام سینمای ارزشی – اجتماعی در ژانر های مختلف مطرح می کنند اما از کمترین بار سینمایی برخوردارند . عمده تفاوتی که در فیلمی مانند «مرثیه ای برای یک رویا» ساخته دارن ارونوفسکی با دیگر آثار سینمایی که چنین مسائلی را مطرح می کنند دیده می شود تفاوت در ساختار و دکوپاژ آن است . عملا اگر موسیقی از فیلم حذف شود «بحران» تبدیل به مشتی تصاویر آرشیوی برای ساخت یک بازی ویدئویی خواهد شد . ساختار جدیدی که این روزها گریبان هالیوود را گرفته است استفاده از دکوپاژ ها و فضاسازی هایی است که به حد بازی های رایانه ای هیجان برانگیز باشند . چنین توجهی آینده سینما را به لحاظ تاریخی و هنری به خطر می اندازد .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی