اولین برف و داستان های دیگر / هر روز به یاد تو برف می بارد

اولین برف مجموعه داستانی است شاعرانه و لطیف . مهدی سحابی که از بین ۲۰۰ داستان این مجموعه را انتخاب کرده شناخت کاملی از ادبیات فرانسه و موپاسان داشته است . اغراق نیست اگر بگویم سحابی هر آنچه را از زبان فرانسوی ترجمه می کند رد پایی از مارسل پروست و خاطرات غیر ارادی در خود دارد . در کتاب «اولین برف» به داستان هایی بر می خوریم که شاید بارها و بارها برایمان تکرار شده اما آنچه تفاوت جذابی می آفریند عملکرد نویسنده در نمایش چگونگی موضوعات است . همواره در نقد آثار این نکته را باید در نظر داشته باشیم که چگونگی نمایش و بیان یک اثر به تنهایی می تواند بهانه خوبی برای اثبات و الزام انتخاب چرایی آن باشد . چرا نویسنده چنین موضوعی را انتخاب می کند ؟ نویسنده موضوع را چگونه تالیف کرده است ؟

حکایت و نصیحت

موپاسان با لحن طنز گونه ای که به ادبیات شاعرانه خود اضافه کرده است موفق شده خواننده را از همه جهات نسبت به داستان آگاه کند . البته این آگاهی کامل ابدا باعث بی تفاوتی او نخواهد شد و اتفاقا وسیله ای برای وارد کردن ضربه محکم تر است . به عنوان مثال یکی از داستان های این مجموعه زندگی زنی زیبا را روایت می کند که با وجود زیبایی ذاتی و چشم گیرش در خانواده ای کم توان از نظر مالی به دنیا آمده که حتی نمی توانند جهیزیه خوبی برای او تدارک ببینند تا همسر ایده آل خود را بیابد . او با مردی شاغل در آموزش و پرورش اردواج می کند که توانایی نمایش زیبایی همسرش را در مجالس با خرید پوشاک و زیور آلات گرانقیمت ندارد . روزی مجبور می شود در یک مهمانی حضور یابد و برای فرار از شرایط نزد دوست ثروتمند خود می رود و زیور آلات او را قرض می گیرد و … . این داستان مانند حکایت هایی است که مادر بزرگ هامان از دوران جوانی شان بازگو می کنند . چرا که شدیدا لحن نصیحت گونه در نتیجه گیری آن دیده می شود . اما به هیچ وجه این لحن تبدیل به باید و نباید نشده و تنها به قدرت داستان گویی اضافه کرده است . در این جا است که خاطرات به کمک نویسنده می آیند . نویسنده در گوشه ای از ذهن خود از کسی چیزی فهمیده و آن را سالها بعد بدون آن که خود بداند به شکل داستان در می آورد .  

لذت عشق

در داستان «اولین برف» که این مجموعه به احترام آن نام گذاری شده است خواننده با بخشی از روان آدمی آشنا می شود که وجه مازوخیسم گونه آن علاوه بر لذت شخصی برای اطرافیان نیز لذت بخش است . شخصی که زیستن در سکوت و سرمای مناطق سرد سیر برایش لذت بخش است متوجه می شود که چنین جغرافیایی برای عملکرد دستگاه تنفسی اش خطر ناک است و … . خواننده در این داستان و عملا همه داستان های این مجوعه هرگز درگیر اخلاقیات و عادات شخصی نمی شود بلکه بدون آنکه متوجه باشد مدام در حال ستایش احساسات است . شخص با وجود آنکه دیگر در آن مکان دلخواه با فرد مورد علاقه اش زندگی نمی کند احساس و رویایش همچنان درگیر است . در ذهن خود چیزی را تصور می کند بسیار شدید تر از واقعیتی که از آن دور شده و با اولین برف احساسات او برای همیشه مومیایی می شود . برف به کمک سرما خاطرات و خوشی ها را مدفون می کنند تا برای همیشه زنده و قابل مصرف باشند . مجموعه داستان «اولین برف» نگاه امیدوارانه ای است به خطاها ، غم ها و آرزوهای دست نیافتنی که تنها ادبیات می تواند چنین گرایش در مولف و به خصوص خواننده به وجود آورد .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی