اوقات بد در ال رویال / نقد سینمای جهان / مرگ پیروز است

درام جنایی و معمایی«اوقات بد در ال رویال» (Bad Times at the El Royale) به کارگردانی درو گادرد تجسم یک واقعیت تحریف شده در حیطه فیلمنامه نویسی است. اگرچه فیلمنامه این اثر به تنهایی توانایی بیان داستان را ندارد، اما هنگامی که تصاویر روی میز تدوین قرار می گیرند، با رهبری کارگردان و تدوینگر ، الگوی تازه ای از پرداخت داستان به مخاطب ارائه می دهند. فیلم تجسمی از واقعیت را نمایان می کند که پیشینه و پسینه شخصیت ها به طور موازی با داستان روایت می شود و این نکته بارز ترین و مهم ترین عنصر فیلمنامه ای است که دغدغه سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و … را فدای فرم می کند .
سرباز
فیلم روایتگر شخصیت هایی است که به نوعی از زندگی روزمره شان آسیب دیده اند و این آسیب دیدگی تا پایان فیلم نمایان نخواهد شد . سارقی که خود را در پوشش کشیش معرفی می کند تا زنی که خواهر خود را گروگان گرفته و پلیسی که به حرف مافوق اعتنایی نمی کند و وارد و عملیات می شود، حکایت از سرکشی مولف نسبت به واقعیت های روزمره زندگی دارد . محور فیلم بر زن سیاه پوستی احداث شده که صدای خوبی دارد و چهره جذابی. وی برای گریز از سواستفاده فردی جاه طلب همچنان به هتل مراجعه می کند دیوارها را در حد توانایی عایق کرده و به تمرین خوانندگی با مترونوم می پردازد . همدستی سارق و کشیش نقطه اوجی است که تا پایان اثر ادامه پیدا می کند و پیروزی آن دو بر دیگر شخصیت های شکست خورده اتفاقی است که توسط تنها هتل دار این لوکیشن حاصل می شود . هتلداری که پیشینه اش را در جنگ می بینیم ، تیر انداز ماهری بوده و آدم های زیادی را کشته و مدام اصرار دارد که کشیش پوشالی گناهانش را ببخشد . وی یک لحظه درنگ می کند، اسلحه به دست می گیرد و شخصیت هایی که شکل ضد قهرمان به خود گرفته اند را نابود می کند . مسئله مهم در پرداخت داستان این فیلمنامه در این نکته خلاصه می شود که رقابتی به نام قهرمان و ضد قهرمان در فیلمنامه به معنای خاص کلمه مشاهده نکردم . در واقع شخصیت ها بنا به موقعیت خویش واکنش هایی را نشان می دهند که ریشه در گذشته دارند و مخاطب با کشیش و خواننده سیاه پوشت همراه می شود، به دلیل آنکه بیش از هر شخصیت دیگری پرداخت داستانی شده است . برای مثال اگر ما بیشتر از تک تیر اندازی که اکنون هت داری ال رویال را برعهده دارد و بنا به گفته خودش به دستور مدیر مشتریان هتل را زیر نظر می گرفته ، می دانستیم حتما با وی همراه می شدیم و برای مرگ وی در پایان داستان عمیقا احساس تاسف می کردیم ؛ کما اینکه ممکن است در چنین شرایطی این اتفاق حاصل شود اما معقول نخواهد بود . کاراکتر پلیس در این اثر با یک نافرمانی تبدیل به شخصیت می شود و با وجود حذف زودهنگام این شخصیت ما رد پای اتفاقات بعد از آن را به خوبی لمس می کنیم. پس این کاراکتر با وجود اینکه پیشینه ای از گذشته اش را نمایان نمی کند، اما پسینه قدرتمندی را ارائه داده است که می تواند جای خالی نیروهای امنیتی در آن جغرافیا را به خوبی نمایان کند .
آتش و باران 
در طراحی میزانسن این اثر سعی شده به ساده ترین شکل مفاهیم بصری توضیح داده شود . ترکیب شدید باران با آتشی که بعد از قطع برق در آن هتل برپا می شود، یکی از اتفاقاتی است که نظیرش را بارها و بارها در سینما دیده ایم، اما این ویژگی هنگامی که به چگونگی حادثه تبدیل می شود، زیبایی هنری خود را نمایان می کند . اتاق هایی که آینه برون بین دارند و هتلدار مشتریان را توسط آینه و صدا زیر نظر داشته است همچنان بر فرم کلاسیک جاسوسی تمرکز دارد که جوابگوی خواسته های جاه طلبانه انسان های پست و فرومایه است . اتاق ها از یک فرم برخوردارند و خطی که مرز میان دو جغرافیا را در هتل مشخص می کند، عملا با شوخی های شخصیت ها بر سر این خط و نادیده گرفته شدن آن در سکانس های پایانی فیلم از بین می رود و خشونت را فارغ از حد و مرز به تصویر می کشد . سینمایی «اوقات بد در ال رویال» تکنیک نوینی در ارائه داستان به مخاطب در پیش گرفته که نمونه های آن به شکل خفیف تری موجود است، اما قدرت این تکنیک با تدوین و فیدبک های متعدد به گذشته شخصیت ها دو چندان شده است و قابل ستایش و چنین تدوینی است که واکنش مخاطب را نسبت به وقایع خونین در داستان کنترل می کند. مخاطب به کشته شدن پلیس بی اعتنا می شود، چرا که داستان به پلیس خود اعتنایی نکرده و از طرفی مخاطب می خواهد با سرباز و هتل دار قصه همگن شود، چرا که داستان این طور خواسته است و هنر قصه پردازی در کنترل احساسات مخاطب توسط مولف است اگرچه شاید بهتر بود ریشه این احساسات عمیق تر و قوی تر جلوه داده شوند، اما با چنین رویکردی مولف به مرگ احساسات مخاطب اشاره دارد که نسبت به اتفاقات عمیقا احساسی پیش رو واکنش غیر احساسی نشان می دهد .

چاپ شده در روزنامه بانی فیلم / علی رفیعی وردنجانی