افسانه جومونگ / خنجر شکسته جومونگ بر کمر رسانه ملی

افسانه جومونگ ، امپراطور بادها ، امپراطور دریا ، جواهری در قصر ، تاجر پوسان و … نام سریال هایی است که رسانه ملی را قبضه کرده اند . قبل از این که به ماهیت یک رسانه در حوزه فرهنگ سازی و سرگرمی بپردازم باید به این نکته اشاره کنم که رسانه ملی با بازپخش این سریال ها توانایی ایستادن در مقابل سینمای خانگی و تولیدات آن را ندارد چرا که رسانه ملی با تکرار محصولات خود ناخودآگاهانه سعی در تایید فرهنگی دارد که از کمترین ویژگی های مشترک با جامعه ایرانی برخوردار است .

گام مثبت

گرایش محصولات کره ای بیشتر به سمت مدرنیته کردن فرهنگ خود می رود و حتی سانسور ها و بازسازی ها در هنگام دوبلاژ نمی تواند ماهیت آن را تغییر دهد . به عنوان مثال ارتباط نزدیک میان دو شخصیت مرد در سریال «افسانه جومونگ» که با وجود گذر از تیغ سانسور همچنان قابل حدس است نمایشی است متظاهرانه از سنت گرایی مولفان کره ای . به خوبی می دانیم که سینمای کره در حال پیشرفت است و یکی از بازوان این ترقی سریال هایی است که علاوه بر پولسازی راه را برای ساخت آثار جدی و با کیفیت باز می کنند . ابدا منظور من «پارازیت (انگل)» نیست چرا که این فیلم اگر چه به لحاظ زیبایی شناختی دارای اهمیت است اما هرگز مفهوم انسانی تولید نمی کند . روند روبه صعود سینمای کره به خاطر عقبه ای است که سریال هایی با هدف سرگرمی و تزریق مفاهیم غربی به وجود آورده اند . حال پرسش این گونه مطرح می شود که چرا رسانه ملی با توجه به سیاست های خبیثانه کره علیه ملت ایران و ماهیت مخرب سریال های خریداری شده همچنان به بازپخش آن اصرار دارد ؟ قطعا در ایران استعدادهایی وجود دارد که با کمترین بودجه می توانند ایرانی ترین سریال را به این رسانه ارائه دهند . چرا دیگر تفکری مانند «وضعیت سفید» در رسانه ملی زاده نمی شود ؟ عطاران و کمدی عادلانه اش این روزها سرگرم چه فعالیتی هستند ؟ هرچه می اندیشم نمی توانم راهی برای راضی کردن خود به تماشای دوباره این سریال ها از رسانه ملی پیدا کنم . نه هدف والای جومونگ همزیستی مناسبی برای فرهنگ ایرانی است و نه شیوه آشپزی و مقابله به مثل یانگوم تمثیلی از یک بانوی ایرانی . از آن خطرناک تر این که حواشی به وجود آمده در آن تاجایی پیش می رود که مردم برای دیدار با سونگ ایل گوگ (جومونگ) راه ورودی هتل اقامتی وی را سد می کنند و گله داری از پدر خود درخواست می کند گوسفندان را بفروشد تا او بتواند با سوسانو ازدواج کند و این چنین نمی شود او خودکشی می کند . این حواشی به وجود آمده بیش از آن که یک طنز تلخ باشند یک هشدار جدی به رسانه ملی است و آن این است که برای فرهنگ و لذت بردن از هنر در جامعه ایرانی چه گام مثبتی انجام داده است ؟

جدال

اعتراف می کنم که فیلم نامه های کره ای مهندسی شده و با تعلیق بالایی مخاطب های خسته از روزمرگی را پای گیرنده ها نگاه می دارد . اما مگر نمی شود از مولف «وضعیت سفید» حمید نعمت الله در خواست کرد برای فرهنگ ایرانی در رسانه ملی کار کند . مطمئن هستم اگر چنین باشد هرگز با پاسخ منفی از وی روبه رو نمی شویم چرا که هیچ ایرانی را سراغ ندارم که مدافع فرهنگ و تمدن خود نباشد . از سوی دیگر اصرار بر تولید «پایتخت» جذبه رسانه ملی را پایین آورده است . یک غذای خوب را اگر هر روز میل کنیم دیگر مزاجمان آن غذا را با کیفیت نمی داند بلکه تنها غذایی برمی شمارد که باید هضم شود . پس به اتفاقات غیر کمدی در آن نیز لبخند می زنیم . دقیقا تکرار و روزمرگی را رسانه ملی گرفته . سردرگمی بزرگی دارد . نه می داند چگونه با هجوم رسانه های آن طرف آب مقابله کند و نه می داند در برابر سینمای خانگی چه واکنشی نشان دهد . این از مظلومیت یک رسانه نیست بلکه از نداشتن ظرفیت آن رسانه در سرگرم کردن جامعه با فرهنگ سازی مناسب و لذت بخش است . رسانه ملی جای مانور تبلیغاتی فرهنگ کره و یا سایر کشورها نیست . رسانه ملی باید از دل ملت بیرون آید تا بر دل بنشیند .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی