آوانگارد / استیصال و فرهنگ گسیختگی ، رویدادهای یک نمایش

آوانگارد به کارگردانی احسان فاضلی با بازی رادنوش مقدم ، امین زارع و فرشاد فهیمی در تالار هنر اصفهان به روی صحنه رفت . این نمایش داستانی غرب زده با فرهنگ گسیختگی عمیق را روایت کرده و در طول اجرا به یک استیصال همه جانبه پناه می برد . تئاتر تاثیر گذارترین گونه ی هنری است و جای تاسف دارد که در این زمینه از روایت های منطقی تر و منصفانه استفاده نمی شود . داستان آوانگارد زندگی خصوصی خانم بازیگری است که دچار چالش های عمیق روحی روانی شده و با استفاده از قدرت جذابیت خود سعی در فراموشی گذشته و اتفاقات ناگوار آن دارد ، پرداختن به چنین موضوعی در سطح نمایش نامه و روایت کاملا منطقی بوده و نویسنده حق دارد به طور آزادانه و اگاهانه از هر ایده ای برای پیشبرد منظور خود استفاده کند ، اما اجرای چنین نمایشنامه ای نه تنها به پیشرفت تئاتر در جامعه کمک نمی کند بلکه باعث تخریب فضای هنری و افکار عمومی می شود ، قصه ی آوانگار قصد سیاه نمایی و بزرگ کردن ضد هنجارهای  یک جامعه ی سنتی را ندارد اما سبک و نوع نگاه سازنده در آن باعث تخریب چارچوب های دارماتیک شده و از هدف اصلی که بیان حقیقتی تلخ است فاصله می گیرد . آوانگارد با وجود ضد پیرنگ های فراوان داستانی و ایجاد ذهنیت منفی در تصورات بیننده بهترین منتقد خود است که ساختار تراژدی را انکار کرده و به یک ملودرام اجتماعی تبدیل می شود . از مثبت ترین المان های این نمایش باید به رودر رو بودن بازیگران با مخاطبین و شیوه ی نور پردازی اشاره کرد و در درجه ی بعدی بازی خوب رادنوش مقدم را در نظر گرفت ، باید انصاف بیشتری به خرج داد و گفت اگرچه این نمایش به شدت با فرضیات فرهنگی جامعه در تضاد است اما سیر صعودی دوران گذار را طی کرده و می توان داستان را آینده نگری محض نویسنده از زندگی زناشویی مدرن تلقی نمود .

نمایش بن بست که از ۱۱ دی تا ۹ بهمن ماه ساعت ۱۹ در تالار هنر به کارگردانی رادمهرکشانی و  بر اساس نمایش نامه ی ریچارد پارسنز  به روی صحنه می رود ، نمایشی است مبتنی بر منطق های رفتاری انسان و واکنش های احساسی به موضوعات مختلف که توسط قوه تخیل نویسنده شکل گرفته و به خوبی روایت می شود . در این نمایش منیره الحسینی و رادمهر کشانی بازی می کنند و در همان لحظه ی ورود به سالن دکوپاژ تحسین برانگیز میزان سن را مشاهده می کنیم که به سبک روایت و ارضای حس بینایی مخاطب کمک دوچندان کرده است . با چارچوبی که سازنده برای پیش برد قصه به کار گرفته و همچنین استفاده از موسیقی لطیف و تاثیر گذار ، بن بست را به اثری مبنا در حوزه ی نمایش کلاسیک تبدیل می کند .نمایش روایت کننده ی تنهایی زنی است که باعث تخریب روحیه ی اجتماعی وی شده و انزوا را در یک کوچه ی بن بست نشان می دهد تا اینکه روزی منجی به ظاهر از راه می رسد و … ، قصه داراری جذابیت های فراوانی است و با ایجاد تشریک مساعی و برانگیختن هیجانات عاطفی در بیننده توانسته به الگویی مناسب تبدیل شود . کشمکش میان شخصیت های داستان بسیار خوب و منطقی بوده و با ایرانیزه کردن روابط توانسته جنبه های مثبت نمایش نامه را بیشتر ملموس کند ، تلقین فرهنگ مدرن گرایی در یک درام به چالش های پیش رو در پیرنگ اصلی بستگی دارد اما سازنده این نمایش سعی در تلقین فرهنگ به مخطب را نداشته و فقط به دنبال ایجاد فضای لذت بخش برای بیننده خود است که این موضوع جای ستایش دارد اما از طرفی مخاطب را با پایانی باز تنها می گذارد و او را قعر در چاله ای به نامه تصمم گیری می کند ، انتخاب پایان باز برای اجرا باعث از دست رفتن ارزش های دراماتیک قصه می شود و بیننده را دچار داستان زدگی می کند .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی