بتمن | تاریکی در دل تاریکی

بتمن مت ریوز سینمایی‌ترین شکل یک داستان کمیک در همه ابعاد هنری به عنوان یک اثر تالیفی است. کمیک بوک‌ دی‌سی سر و شکل معمایی ندارد بلکه جاودانگی و پیروزی حق علیه باطل است. در سری فیلم های نولان منیت قهرمانی دیده نمی شود اما مشخصا در فیلم مت ریوز بیننده با جهانی داستانی روبه رو می شود که «هفت» دیوید فینچر را تداعی می‌کند درعین حالی که صلابت و قهرمانی اسطوره گونه را دارد و انتقام گیرنده است.

مسئله

مسئله ویژه‌ای که به عنوان تماشاگر با آن برخورد می کنیم چگونگی انجام ماموریت‌ها است. از ابتدایی‌ترین پلان فیلم تماشاگر متوجه می شود که با یک اثر متفاوت از آنچه می پنداشته روبه رو است. بیننده همواره بتمن را با ژست و ماشین و پنهان شدن در تاریکی می شناسد اما اکنون مت ریوز قابلیت‌های انسانی و همچنین روانی بالایی دارد که به ما در فهم سینمایی یک شخصیت کمیک کمک می کند. از طرفی ایجاد فضایی تاریک در دل تاریکی از شهر گاتهام یک نیروی انتقامی سخت می سازد. این که در دل فلان کلوب شهر یک کلوب دیگر وجود دارد که دادستان هم در آن حاضر می شود برایمان تداعی گر «چشمان کاملا بسته» کوبریک است. البته که فرسنگ‌ها با آن اثر فاصله دارد اما به جرات می توان گفت سینمایی گری در اثر مت ریوز به مراتب از نولان بیشتر است. همواره با این فکت که نولان را کوبریک زمان حال می خوانند مخالف بوده‌ام و شدیدا عقیده دارم بازی با زمان نمی تواند بر ماهیت زمان چیره شود؛ کاری که مت ریوز در فیلم خود می کند انتقام از یک خوانش بچه‌ گانه از مهمترین کمیک سینمایی است. نورپردازی و طراحی صحنه‌های فیلم، ارتباط بتمن با جیمز گوردون و عمق رابطه ای که میان بتمن و سلینا کیل ایجاد می شود مسئله سینمایی کارگردان است که ما این مسئله را به طور اغراق شده در بتمن و جوکر نولان می بینیم.

ابر انتقام جو

قصد مقایسه این اثر با آثار نولان را ندارم چرا که شدیدا معتقدم هر اثر باید نسبت به ذات خود قضاوت شود اما با زبان اشاره می گویم که سینمای نولان در بتمن اگر چه از نظر اکشن دستاوردهایی دارد اما تماما باور سینمایی برای مخاطب ایجاد نخواهد کرد. مت ریوز در اثر خود شخصیت‌ها و داستان کمیک را با زبان و حس سینمایی تعریف کرده است که اجازه کشف و شهود سینمایی در اثر را زیاد می کند. این بدان معنی است که بازی رابرت پتینسون به اندازه‌ای درست است که شخصیت واقعی یک ابرقهرمان زمینی که مانند سوپرمن قدرت‌های غیر قابل باوری ندارد، باور پذیر شده است. ترحم برنمی‌انگیزد، نیازی به یک حامی مانند آلفرد ندارد، حس انتقام را در خود حفظ می کند، با میمیک و زبان بدن خود آنچه را می اندیشد بروز می دهد و… مجموع این ویژگی‌ها علاوه بر تلاش قابل ستایش کارگردان برای ساخت بتمن جدید در ذهن بیننده این باور را ایجاد می کند که یک ابرقهرمان یک ابرانتقام جو نیز هست.

گرایش سینمایی

اما ترس از گناه و مجازات با آن که به صورت عینی در فیلم «هفت» دیوید فینچر نمایش داده شده است به صورت به ماهو در بتمن مت ریوز دیده می شود. در فیلم فینچر باران زیر متن تصویرها بود و ما باران را به عنوان نشانه‌ای از یک روانی آدم‌کش باور کردیم، اما نشانه فیلم مت ریوز تاریکی و نگاه از دوربین چشمی است. هر دو این ویژگی‌ها به علاوه موسیقی که بر داستان سوار می شود حس گناه و ترس را القا می کند. مت ریوز مانند فینچر سعی نمی کند دنبال آدمکش بگردد و گناه را تعریف کند بلکه آدمی را پیدا می کند که بر اساس گناهانی که خود تعریف کرده ترس تولید می کند و آدم می کشد. کسی که باعث تاریکی است و تاریکی از او انتقام می گیرد. طراحی لباس‌های این فیلم مرا ناخودآگاه به یاد نیو و ترینیتی انداخت. دو شخصیت در این فیلم علاوه بر اینکه با مشکی پوشیدن درتاریکی مخفی می شوند جزئی از تاریکی هم شده اند و علاوه بر آن باعث پناه بردن به تاریکی از شر روشنایی ترس شده اند. این فیلم بی شک یکی از تاثیرگذارترین نمونه‌های سینمایی بتمن است که رگه‌های خفاشیت را بی نظیر نمایش داده است. تاریکی، نگاه، رفتار و انتقام مهمترین ویژگی‌های متمایز کننده این فیلم است.

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی