سریال جوکر | مرثیه ای برای رویاها | یک نقد جدی

سریال جوکر به کارگردانی احسان علیخانی باعث شد تا لحظاتی را در کنار خانواده بنشینم که به نظر من تنها دستاورد این سریال است. اما آنچه که باعث شد تا قلم به دست بگیرم مسائلی است که گریبان گیر نظام هنر و فرهنگ جامعه مان شده. جوکر می خنداند مخاطب و بازیکنانش را اما خندانش به مراتب سطح پایین تری از خلق موقعیتی فرهنگی – هنری دارد. در ادامه این مسائل را به صورت موضوعی بررسی و مطرح می کنم.

مسئله نخست

تفکیک جنسیتی: بازیکنان این سریال تا به امروز همگی مرد بوده اند و این مرد بودنشان زمخت است. منظور از ضمخت بودن آن است که گرایش مرد سالاری اگر با ارفاق به مولفان این اثر نچسبد قطعا به فیلترهای سر راهی خواهد چسبید. از نظر ایجاد حس و خلق شخصیت باید این مورد را در نظر داشت که تنها می توان در حضور جنس مخالف شخصیت خلق کرد چه مرد و چه زن نیاز به ابزاری سنجشی که در عین حال ترسِ از خراب شدن مقابل دیگری ایجاد کند، دارند. از نظر روانشناسی هیچ دو همجنسی نمی توانند احساس بحران عاطفی، لبخند یا گریه، ایجاد کنند مگر آنکه به زور متوصل شوند یا از خاطرات و رویاها حرف بزنند که آن هم در آخر منتهی به خاطره ای از جنس مخالف خواهد شد.

مسئله دوم

دکور: دکور عملا گفتمان بین جوامع را از بین می برد. اصلا دکور برگرفته از شرایط اقتصادی فعلی جامعه ما نیست. جامعه ای که توی صف خرید کالایی دولتی ساعت ها می ایستد، تخمه شکستن بازیکنان و میز پر و پیمان برای مهمانان را نمی فهمد.

مسئله سوم

مواجهه مخاطب با این محصول مواجهه درستی نیست. درواقع بیننده به خاطر جدا شدن از افکار منفی و صرفا به خاطر ایجاد لحظات کاذب شادی آن را انتخاب می کند؛ این در حالی است که اگر در شب های ماه رمضان سریالی از رضا عطاران را با شوق می دیدیم هم جذابیت داستانی آن برایمان کشش ایجاد می کرد و هم جامعه ای که داستان های او روایت گر آن بودند. جامعه ای که نمایش علیخانی روایت گر آن است اصلا شبیه جامعه ایرانی نیست یا حداقل در مدیومی که قرار می گیرد اصلا ایرانی به نظر نمی رسد. به عنوان مثال در قسمتی از آن مجید شاپوری حضور داشت که اخیرا اقرار کرده شب ها در دفتر کار دوستش می خوابد؟ آیا اجرای او در «سریال جوکر» شبیه کسانی بود که در دفتر کار دوستشان می خوابند؟ یا بهتر است این گونه سوال کنیم آیا اتمسفر ایجاد شده در این برنامه آدم ها را جور دیگری نشان نمی دهد؟

مسئله آخر

شاید مخاطب علیخانی یا دیگر مولفان «سریال جوکر» من و امثال من نباشند و با سینه ای سپر آقای مجری بگوید این شو برای مردم است. اما تا مادامی که سازندگان مردم را به مراتب بالاتر از سطح اقتصادی و اجتماعی که هستند در تلوزیون  نشان دهند هیچ محصولی در جامعه قابل پذیرش نیست مگر آن که جامعه برای محصول، به معنای یک کالای مصرفی، گرسنه باشد. جامعه ای که رویاهای خود را بر آب می بیند و حالا باید به جوک هایی که می شنود از نخندیدن دیگران خنده اش بگیرد، واقعا خطرناک است. مسئله بزرگ من با این سریال این است که چرا اصرار داریم جامعه را از همه نظر عالی نشان دهیم وقتی نیست؟ چرا اصرار داریم با دادن انرژی کاذب و دروغین به مردم، جیب خودمان را پر کنیم؟ این هیچ فرقی با کارخانه سریال سازی که این روزها در پلتفرم های مختلف راه افتاده است ندارد. ما فقط از هنر رندی آن را یاد گرفته ایم. احسان علیخانی شاید آدم باهوشی در حوزه محبوبیت و شهرت باشد اما ابدا در این سریال فرهنگ تولید نکرده. به یاد بیاورید ماه عسل را که مهمانان عجیب و غریبش را چگونه پیدا می کرد؟ ما برای قضاوت درست باید خیلی مفاهیم و موضوعات را بیاد بیاوریم. لبخند واقعی وقتی شکل می گیرد که کسی با دردهای خودمان شوخی کند نه دردهای دیگران.

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی